کویندیچ ترم| ریونکلاو و هافلپاف

  • نویسنده موضوع NASTrr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 414
  • کاربران تگ شده هیچ

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
امضا : NASTrr

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #2
عالم بالا تاجی مدور عطیه میدهد، برای کمال و تشریک زمین و آسمان. تاجی شکل گرفته از برگ‌های بلوط، مورد، برگ بو و پر.
~..~

چهار استاد آسمان نشان، گرداگرد الماسِ بزرگ و بنفش رنگ باغ الماس نشسته و سکوت را بر آنجا حاکم کرده‌اند. نفسی عمیق می‌کشند و به آرامی دستان خود را روی زانوی خود قرار می‌دهند و همراه با بازدم خود چشمانشان را می‌بندند. هاله‌ای از نور پشت پلک‌هایشان شکل می‌گیرد. هر کدام به شیوه‌ا‌ی مخصوصِ خود، قدرت اراده‌ی خود را در بالاترین سطح فرا می‌خوانند، با کمک‌گیری از آن اندک نورها را به یکدیگر نزدیک و به نوری واحد تبدیل می‌کنند.
انجام این عمل، انرژی زیادی را می‌طلبد که نشان آسمان برای تامین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Ms.Azar

فآطي

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
16/6/20
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
6,325
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • #3
لحظه‌ای نور چنان تابید که در دیوار‌های صیغلی منعکس و تالار روشن شد. نیرویی که از گوی خارج شد اساتید و جادوآموزان را به عقب هول داد.
یکی از جادوآموزان نفس‌نفس زنان از جا برخواست، اول نگاهی به گوی، سپس نگاهی به سقف گرد و شیشه‌ایِ تالار که آسمان از آن قابل دیدن بود انداخت. باز تیرشان به سنگ خورد. هنوز رنگ آسمان به سرخیِ خون بود و ابرهای سیاهی که این منظره‌ی ترسناک را تکمیل می‌کردند هنوز پابرجا بودند.
نگاهش در نگاه بقیه‌ی دوستانش افتاد. از صورت‌ها و چشمانشان ناامیدی و خستگی ‌می‌بارید.
لحظه‌ای چنان رعدِ گوش کَرکننده‌ای بارید که دست بعضی از دانش‌آموزان به سمت گوش‌هاشان رفت. این هم یکی بلاهایی بود که به ابرهای عظیم و سیاهی که بر شهر احاطه کرده مربوط میشد و روزی چند مرتبه تن‌ِ مردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : فآطي

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #4
نگرانی و تعجب همزمان درنگاه‌ ارولی‌های برتر (چهار استاد دارای نشان آسمان) در گردش بود. به راستی این چه بود؟ دلیل رخ دادن این وقایع چه بود؟ هر چه که بوده و هست هنوز هم راز آن کشف نشده و خواهان رمزگشایی است.
استاد سالی با شیطنتی که در وجودش است، سعی دارد تا کمی فکر دوستانش را آزاد کند. اما...اما چه؟
استاد مجد به جای اینکه فکرش آزاد شود، بیشتر به فکر فرو می‌رود. به قدری ک هیاهوی اطراف هم نمی‌تواند او را از فکر بیرون بیاورد.
ساعاتی می‌گذرد و بلاخره استاد مجد از فکر بیرون می‌آید. لبخند کوچکی بر لبانش جای می‌گیرد و لبخند را به لبان دوستانش هدیه می‌دهد. بانو سولینا که از سکوت به وجود آمده خسته شده بود از جایش برخواست.
سولینا: استاد... .
- بانو سولینا، لطفا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar
عقب
بالا