مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

[گلبرگـ]

سلام یه رمان بوده که فک کنم باباهه تصادف میکنه و یکی و میکشه برا همین دخترش خون بس اون خانواده میشه و با پسره ازدواج میکنه و خیلی اذیت میشده چون قلبشم مشکل داشته و بعضی وقتا کپسول اکسیژن میذاشته بعد کم کم از هم خوششون میاد و عاشق هم میشن و دختره حامله میشه ولی بخاطر قلبش نباید هیچ وقت حامله میشده و همه بهش میگن سقط کنه ولی نمیکنه و اخرشم باز موند

سلام میشه اگه پیداش کردین به من هم بگین

 

[هدهد]

دختره فکر میکرد که سیاوش برادرش هست ولی اخر داستان میفهمه که برادرش نیست ، در واقع سیاوش و سعید برادر تنی بودن و دختر داستان با یک پسردیگه تنی بودن ،دختره سعید رو‌میدونست که برادرش نیست ولی سیاوش رو‌ نه. بعد اینکه چشم دختره و‌برادر تنی ش سبز رنگ‌ بود ولی سیاوش و‌سعید چشم‌مشکی بودن، همشون با هم بزرگ شده بودن فک کنم پدرمادر سیاوش عمو و خاله دختره میشدن که فوت کرده بودن

 

[هدهد]

سلام من دنبال اسم این رمان میگردم،دختر داستان فکر میکنه سیاوش برادر اونه ولی اینطور نیس و سیاوش در دل بهش علاقهمنده، در واقع سیاوش و سعید در بچگی پدرمادرشون رو از دست دادن و نزد خاله و‌عموی خود که پدرمادر دختر هستند بزرگ‌شدن، دختر میدونه که سعید برادرش نیس ولی سیاوش رو نمیدونه ، دختر یک برادر تنی دیگه هم داره، این دختر و برادر تنی ش موهای روشن و‌چشمهای سبز دارن ولی سیاوش و‌سعید چشم و‌مو‌مشکی ان

 

[قاهره]

سلام
دنبال رمانی ام که دختره عاشق یه پسره تو مسیر دانشگاه میشه ولی پسره میره خارج بعدا با یه پسره دیگه به اسم سعید نامزد میشه قبل عقد پسره توتصادف میمیره مجدد با یکی دیگه که پولدار بود ازدواج میکنه و میفهمه پسره زن داشته ولی چون بچه دار نمیشده باین ازدواج کرده تو کارای طلاقش همون پسره اولی که حالا دوست داداششه وکیلش میشه اخرهم باهاش ازدواج میکنه اسمشو کسی میدونه

 

[sasa_s]

سلام یه رمانی بود که دختره خیلی به طراحی قالی علاقه داشت و فکر میکنم درسشم خونده بود ولی تتوکار بود و کلی به استادش گیر میداد تا معرفیش کنه به کار خونه ها که استادش به یه کارخونه معرفیش کرد و رفت واسه مصاحبه و کلی جنجال به پا کرد ولی استخدام شد خودش با دوستاش تهران زندگی میکرد یه موتورم داشت ولی خانوادش شمال بودن خیلیم دختره زبون دراز و عجیبی بود اسمشو هرکس میدونه لطفا کمک کنه

 

[zsamii]

سلام چند سال پیش یه رمان خوندم که الان اسمش یادم نیست ممنون میشم اگه کسی اسمشو میدونه بگه
داستان یه دختری به اسم رکسانا هست که خیلی پولداره و با داداشش تنها زندگی میکنه و یه گروه دوستانه هم داره که همیشه با هم هستن وارد دانشگاه میشه و اونجا با دوستاش شرطبندی میکنه که مخ پسری که اسمش یادم نیست و هم کلاسیشه رو بزنه و عاشقش کنه دختره خیلی خوشکله و همه دوستش دارن اون پسره هم همینطور ولی این دوتا با همدیگه همیشه لج میکنن ولی عاشق هم میشن و بعد یه مدت قرار نامزدی و اینا میزارن ولی پدر دختره که از دخترش بدش میاد یه کاری میکنه که پسره بزاره بره خارج و نامزدیشو بهم بزنه دختره هم افسردگی میگیره و میره خارج پیش یکی از دوستاش که اونجا وقتی تو یه پارک نشسته بود و به توصیه ی روانپزشکش چهره ی کسی که...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Irsam_9233]

سلام ی رمان آنلاین میخوندم چند ماه پیش درباره ی دختر بود که ی روز می بینه یه مار میخواد به یک فاخته حمله کنه سنگ برمیداره و مار و زخمی میکنه و فاخته رو که زخمی بود نجات میده و میبره بعد از چند میفهمه پرنده درواقع ی جن بوده که برادرش هست
دختره جن بوده ولی مامان بابای واقعیش چون اون خانواده بچه دار نمیشدن دخترشون بهشون دادن ولی حالا دختره باید به دنیای اجنه برمیگشت
تا نصفه خوندم چیزی ازش درست یادم نیس
لطفا اگه کسی میدونه اسمشو بگه

سلام ، اسم این رمان رو پیدا کردین؟

 

[فاطمه زهرا رمضانی]

سلام به همگی
کسی می تونه به من کمک کنه تا اسم رمانی رو که میخوام پیداکنم.
رمان درمورد دختری هست به اسم افرا اسم پسره رو یادم نیست.
دختره،دخترطبیعت هست و پسره شاهزاده ستارگانه، یک روز دختره و پسره به زمین سفر می کنند تا کسی رو پیدا کنن.

 

[GHOGHA.YAGHI]

سلام به همگی
کسی می تونه به من کمک کنه تا اسم رمانی رو که میخوام پیداکنم.
رمان درمورد دختری هست به اسم افرا اسم پسره رو یادم نیست.
دختره،دخترطبیعت هست و پسره شاهزاده ستارگانه، یک روز دختره و پسره به زمین سفر می کنند تا کسی رو پیدا کنن.

سلام عزیز.
رمان «الهه بهشتی»
اسم پسره هم شهاب بود.
موفق باشی

 

[فاطمه زهرا رمضانی]

سلام عزیز.
رمان «الهه بهشتی»
اسم پسره هم شهاب بود.
موفق باشی

ممنون