دوئل سی و سوم| جاستین فینچ فلچلی و دراکو مالفوی

  • نویسنده موضوع NILO_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 468
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NILO_R

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
240
پسندها
7,411
امتیازها
21,583
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
°•به نام ایزد دانا•°


کلاغ‌ها خبر آوردن یه دوئل داریم؛ اونم چه دوئلی!
این دوئل بین جاستین فینچ فلچلی « Ms.Azar Just_Azar » و دراکو مالفوی « NASTrr NAST » هست.

دراکو مالفوی دوئل رو با سه کلمه‌ی «سوییچ_ماکارونی_طناب» شروع کن.

قوانین رو مطالعه کنید.
موفق باشید.


«آنابل انتویسل
مسئول دوئل و کویدینچ»


#پست_۲ ‌ NASTrr NAST
19/75
#پست_۳ Ms.Azar Just_Azar
19
#پست_۴ NASTrr NAST
19
#پست_۵ Ms.Azar Just_Azar
19/75...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #2
افکار مغشوش آن بیست خانه‌ی کوچک مرا به جنون کشانده است، صداها در سرم می‌پیچند، تصاویر نامفهومی بر روی پرده چشمانم رژه می‌روند و مانند رشته‌های ماکارانی درهم تنیده می‌شوند.
از ماشین پیاده شدم، بدونه برداشتن سوییچ به سمت خانه دویدم اما ناگهان در میان راه صدایی پیر و چروکیده مرا مجبور به ایستادن کرد، گویی که با خودش حرف میزد.
- سخت‌ترین کار دنیا انسان بودن است...
از حرفش خوشم نیامد و با صدای بلند گفتم:
- سخت‌تر از کار انسان کار کسانی است که مجبورند این به ظاهر انسان‌ها را تحمل کند.
- انسان شریف‌ترین موجود بر روی زمین نبود اگر که برای احراز این عنوان به اندازه‌ کافی شریف نمی‌نمود.
درونش از همه آشفته‌تر بود اما ظاهرش آرام و خونسرد و سعی می‌کرد با کلمات کتاب‌ها منظورش را برساند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : NASTrr

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #3
تمام روز کارم شده نشستن کنار پنجره و مرور خاطرات در کنار او بودن، حرف زدن با او و دیدنش روی تاب سفید داخل حیاط. می‌دانم از نظر شما دیوانه‌ای بیش نیستم، ولی چه کنم من... .
شاخه گلی را از داخل گلدان هدیه روز تولدم برمی‌دارم و آن را بو می‌کنم. بوی او را می‌دهد.
هست.
نیست.
.
.
.
نیست.
گلبرگ‌ها هم این را می‌دانند که دیگر یار من نیست. اما این دل دیوانه من، هنوز هم باور نکرده که او رفته‌است و دیگر نمی‌توانم لبخند زیبایش را ببینم و او به تبش بیفتد. درست از همان روزی که بوق ممتدی در اتاق پیچید و دکتر گفت: زمان مرگ 12:36. تسلیت میگم.

کلمات:

غار
خوار
مهریه
 
آخرین ویرایش
امضا : Ms.Azar

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #4
دستانش را یکی به سوی بالا و دیگری به سوی پایین گرفت و شروع کرد به چرخیدن، حس پرواز را داشت؛ رها و آزاد از هر قید بندی برمی‌خواست و زمزمه‌ی دیوانگی سر می‌داد.
دیوار‌های سرد، تاریک و ساکت غار پر از آرامش است. دیگر کسی او را دیوانه صدا نمی‌زند و به او سنگ نمی‌انداخت. خانواده‌اش اشتباه می‌کردند که مجنون با ازدواج عاشقی را فراموش می‌کند یا دیوانه با ازدواج عاقل می‌شود.
- دست از دیوانگی بردار.
رقاص دیگری از جنس زن آماده است، خواهرم... صدای جیغ خواهرم مانند موزیکی در گوشم پیچید و به سرعت چرخیدنم شتاب داد. فریاد مادرم که از شدت بغض کلماتش نامفهوم شده است با صدای مهیبی مخلوط شد و ریتم بهتری به موزیک داد، به گونه‌ای که دیواره‌های غار هم شروع کردند به رقصیدن.
- می‌خوام خلاصش کنم این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : NASTrr

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #5
عطر یاس خالصم را برمی‌دارم و اندکی از آن را در اتاق اسپری می‌کنم. عطر دل‌انگیز آن، دلم را قلقلک می‌دهد و سیلی از حس‌های خوب را به سمت من روانه می‌کند. چقدر زیبا و دل‌نشین برای دقایقی من را از فکر همزاد دردسر سازم دور می‌کند. همزادی که دل من و یار عزیزم را شکست و باعث جدایی بین ما شد. به جای اینکه صبحم را با لبخند زیبایش شروع کنم، با دیدن کبودی‌‌های دستم آغاز می‌کنم و در طول روز، تنها درد و عذاب است که من را همراهی می‌کند.

ــــــــــــــ
کلمات بعدی:

غروب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #6
گلدان ترک خورده و خالی لب پنجره را گربه زمین میزند. دخترک که تمام آن خانه برایش گنج است سنگی بر می‌دارند و به سمت گربه پرتاب می‌کند.
- دورشو گربه‌ی دیوانه گلدون رو شکستی.
با جهش گربه به بیرون حیاط خورشید هم به پشت کوه‌ها رفت، این روزها از غروب‌ها بیشتر از قبل لذت می‌برم چون می‌دانم امروز برای چه غروب کرد و من چه کاری انجام داده‌ام و چه کاری را به سرانجام رسانده‌ام. کنکاش تاریخ چیزی است که من به آن علاقه دارم، پیدا کردن دلیل رنج نسل‌های بشر.
کفم را بر می‌دارم و آن خانه‌ی قدیمی که محل شکنجه‌ی زندانیان بود را ترک می‌کنم تا فردا که به سراغ تاریخ جدیدی بروم.

سیب زمینی
روح
خشن
 
امضا : NASTrr

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #7
باد تنم را به لرزه می‌انداخت، اما لحظه‌ای نگاه‌ام را از روبه‌رو جدا نکردم. نمی‌دانم روح بود یا جن، هر چه که بود، ظاهری رعب‌آور و خشن داشت و هر لحظه به من نزدیک‌تر میشد. نفس کشیدن به‌قدری برایم سخت و دشوار شده‌بود که به سینه‌ام چنگ می‌زدم تا اندکی از این فشار را کم کنم. دیگر نگاه‌ام به لرزه افتاده‌بود که فضا به قدری تاریک شد که دیگر توان دیدن از من گرفته‌شد. سکوت به قدری زیاد بود که صدای نفس خودم را می‌شنیدم. صدای کشیدن کرکره آمد و یکدفعه همه‌جا روشن‌شد.
- سیب‌زمینی روح، برترین سیب‌زمینی در کل کشور.
با دیدن پایان این کلیپ، آن‌چنان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Ms.Azar
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا