متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

[Ghazaleh.Sh]

آدم‌ هایی هستند که آدم‌ های دیگر را مثل یک افزونه یا اپلیکیشن در زندگی‌شان نصب می‌کنند؛
این آپ قدرت،
این آپ پول،
این آپ مهمانی رفتن،
این آپ پُز دادن،
این آپ آشنا داشتن،
این آپ مطلب چاپ کردن،
این آپ معاشرت با فلان‌ نویسنده،
این آپ خوشگذرانی با فلان پولدار
این آپ آشنایی با کیارستمی،
این آپ ملاقات با خاتمی،
این آپ اسپانسر گرفتن برای کار،
این آپ آشنایی با فلان ناشر،
این آپ جا توی شمال و کردان داشتن
این آپ آشنا واسه بلیط پرواز گرفتن داشتن،
این آپ ترقی،
این آپ وام،
این آپ شت.
این آدم‌ها بعد از این‌که استفاده‌شان از شما تمام شد به این دلیل که فضای زیادی را اشغال کردید شما را ابتدا آن‌اینستال و سپس پاک می‌کنند.
یک مدل کثیف این حذف و اضافه این است که به یکی بگویید دوستش...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ghazaleh.Sh]

عملی مانند غيبت كه از زير شاخه های خشم است، در يك فرد دائما در طول روز تكرار می شود، در حاليكه ممكن است خود خشم اصلا متجلی نشود و فرد را به اشتباه بيندازد كه فرد بسيار آرامی است چون آن خشمِ ظاهری را ندارد
ولي غيبت كه خشم ضعيف شده است، آن را در طول روز، بارها و بارها انجام می‌دهد.
عملی مانند شوخی كردن و گفتن كلمات دارای بار منفی در طول روز، چاكرای گلو را آلوده می‌سازد و موجب بیماری در شخص می‌شود
ما در قبال اين بد شكلی كلماتِ گفته شده، مسئول هستيم، یا عملی مانند دروغ گفتن، كه بدون آن افراد زيادی نمی‌توانند امرار معاش كنند
با انجام اين عمل به ظاهر ساده و بی اهميت، آگاهانه دریچه‌ی قلب را بسته و جریان عشق را محدود می‌سازیم
ایگوی قضاوت و مسخره كردن و دست انداختن ديگران، علی الخصوص انسان...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ghazaleh.Sh]

هیچوقت غمتونو به مادرتون نگید
چون اگه خودش بزرگترین غموداشته باشه
مال خودشو فراموش میکنه
وغم شمارو
بزرگتر ازغم خودش
میندازه تودلش

 

[Ghazaleh.Sh]

ویزای کوه قاف ( علیرضا میراسدالله )
دایی محمود آدم جالبی بود ، هفتاد و چند سال پیش از دهات میاد تهران و میره سربازی ، یه روز که قاطی بقیۀ سربازا وسط پادگان به خط شده بوده میشنوه که فرمانده از ساختن یک دیوار بزرگ دور پادگان صحبت میکنه و میپره جلو و میگه قربان من بنایی بلدم ، فرمانده اول یه سیلی میزنه در گوشش و بعد میگه از همین امروز شروع کن ، هر چی کارگر و مصالح هم خواستی بگو دستور بدم برات حاضر کنند

دایی محمود آستیناش رو بالا میزنه و شروع میکنه به کشیدن دیوار ولی چون خیلی زرنگ و طمعکار بوده از هر دو تا کامیون آجری که سفارش میداده یکی رو شبونه میبرده توی بازار و می‌فروخته و همین می‌شه که بعد از سربازی اون قدر پول داشته که می‌تونسته برای خودش یه حجره توی بازار بخره ولی حُجره نمیخره ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ghazaleh.Sh]

عاشق چایی‌های مادربزرگ هستم.
نمیدانم به خاطر سماورش است،
یا استکان‌های بلور کمرباریکش،
یا نقل‌های شکرپنیرش ، که آنقدر بهم میچسبد
و مزه میدهد ولی مطمئنم لبخند همیشگی
و دلنشین مادربزرگ و خوش صحبت بودنش هم
در دلچسب بودن چای تاثیر زیادی دارد
طعم هیچ چایی مثل چای خانه
مـادربزرگ نیست

 

[Ghazaleh.Sh]

یک گروه انسان دوست ایرانی
در یک حرکت غافلگیر کننده
به یکی از خانه های سالمندان تهران رفتند
و اینگونه خنده و شادی را روی لب مادران تنها آوردند!
به همین سادگی و با یک شاخه گل می شود
بهشت را در همین دنیا برای دیگران ساخت!

 

[Ghazaleh.Sh]

‌‌در دوره‌های انتخاباتی طی سنوات گذشته، کاندیداهای اصلی شعارهای کلی می‌دادند.
اکنون کاندیداهایی فرعی برای اینکه به‌زعم خود جلب رای کنند، وعده‌هایی سر می‌دهند که بعضا اگر در سطح جامعه انعکاس پیدا کند جز روش پوپولیستی چیز دیگری نیست.
وقتی یک کاندیدا از پانصد میلیون تومانی که قرار است به جوانان دهد، سخن می‌گوید، آیا از تعداد جوانان بی‌خبر است یا در شماره هم نمی‌داند که پانصد میلیون تومان چقدر است؟
یا دیگری از انجام کاری سخن می‌گوید که ارزش پول ملی به سومین پول قدرتمند جهان بعد از دلار و یورو تبدیل خواهد شد!
این درحالی است که قدرتمندترین پول جهان کویت، امارات یا یوان چین است که دنیا را از نظر اقتصادی به بازی گرفته.
وقتی با تورم دورقمی پنجاه درصدی، عدم اشتغال و بیکاری جوانان تحصیلکرده...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ghazaleh.Sh]

ما دهه پنجاهی‌ها اساسا" هیچ کارمان بوقت خودش انجام نشد، به هر اتفاقی یا دیر رسیدیم یا زود. ما تا آمدیم بفهمیم "زمان شاه" یعنی چه، انقلاب شد!
یعنی تا آمدیم مثل برادرهای دهه‌ی سی و چهل‌مان برویم توی صف فیلمهای بهروز وثوق و بیک ایمانوردی، بلیط فروش داد زد دیر اومدی داداش انقلاب شده! بعدش هم که فهمیدیم بوسه‌ای از لب لعل "زمان شاه" نگرفتیم و برفت! تا آمدیم حداقل پز شناسنامه‌های شیروخورشید دارمان را به جوجه دهه شصتی ها بدهیم طرح تعویض شناسنامه زد توی کاسه و کوزه‌هایمان!
بعدش خواستیم همچون "زورو" و "کمیسر متهم میکند" و بروس‌لی که ما را با دنیای اسلحه و جنگ افزار آشنا کردند و ژستهای دخترکششان آسمان تخیلات ما را پر کرد از ابرهای سفید و پرپشت که در آن، ما با لباسهای تکاوری شاهدان مقصود را در...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ghazaleh.Sh]

یک پدر
تنها یک پدر نیست
گاهی نان در سفره است
گاهی سقفی بالای سر!
و گاهی جانی برای زندگیست...
پدر سپری است بر ناملایمات روزگار…
پدر فقط تاج سر نیست پدر دنیاست

 

[Ghazaleh.Sh]

من هر صبح به آفتاب سلام میکنم .
چشمانم را خوب میشویم تا دنیا را دل انگیز تر ببینم .
سفره کوچک دلم را پهن میکنم .
برای اراده ام یک چای می ریزم.
قندان پر از قند را به مهر بانیم تعارف میکنم .
نان داغ را لقمه میکنم ودر دستان صمیمیتم می گذارم.
باشهد شیرین عسل کام همنوع دوستیم را شیرین میکنم .
با جرعه ای عشق عطش دوست داشتنم را سیراب میکنم .
شمعدانیهای رفاقتِ چندین ساله ام را آب میدهم
اشعه های طلایی خورشید آشنایی را بوسه باران میکنم .
دستان پرتوانم را بالای سرم میبرم و شکر نعمت میکنم .
و
روزم را از نو و زیبا شروع میکنم
#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی