- تاریخ ثبتنام
- 8/7/20
- ارسالیها
- 266
- پسندها
- 5,994
- امتیازها
- 21,263
- مدالها
- 14
- سن
- 21
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #11
راه را با نواختن صدای اندک پاشنهی کوتاه کفشم با کف سالن طی میکنم. زودتر از من مینشیند.
- چه عجب؛ از این طرفا!
مانند خودش ابروی کوتاهم را بالا میاندازم.
- عجب از ماست یا از شما؟!
لبخندی بر چهره مینشاند. رگههای مشکی در ریشِ کوتاهش کمتر از قبل شده و چهرهاش جا افتادهتر.
- کنایه میزنی دخترجان!
چشم میدوزم به چشمان آبی که حالا چینهای اطرافش عمیقتر شده. بند چرمی کیفم را در دستم مشت میکنم. در برابر نگاه راسخ این مرد نباید ضعیف جلوه کنم. بی توجه به حرفش میگویم.
- راستش اومدم راجب سهند باهاتون حرف بزنم.
ابروهای بلندِ جوگندمیش به هم میپیوندند.
- فکر کنم پیشتر حجت رو باهات تموم کردم!
خودم را کمی روی مبل سلطنتی جلو میکشم. چشمان مشکیام بیقرار در صورت کشیدهاش دو دو میزند.
- چرا...
- چه عجب؛ از این طرفا!
مانند خودش ابروی کوتاهم را بالا میاندازم.
- عجب از ماست یا از شما؟!
لبخندی بر چهره مینشاند. رگههای مشکی در ریشِ کوتاهش کمتر از قبل شده و چهرهاش جا افتادهتر.
- کنایه میزنی دخترجان!
چشم میدوزم به چشمان آبی که حالا چینهای اطرافش عمیقتر شده. بند چرمی کیفم را در دستم مشت میکنم. در برابر نگاه راسخ این مرد نباید ضعیف جلوه کنم. بی توجه به حرفش میگویم.
- راستش اومدم راجب سهند باهاتون حرف بزنم.
ابروهای بلندِ جوگندمیش به هم میپیوندند.
- فکر کنم پیشتر حجت رو باهات تموم کردم!
خودم را کمی روی مبل سلطنتی جلو میکشم. چشمان مشکیام بیقرار در صورت کشیدهاش دو دو میزند.
- چرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.