فیلم‌ نامه فیلم‌نامه پدرخوانده| فرانسیس فوردکوپولا

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROEE
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 387
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
«به نام خدا»

داستان خانواده مافیایی کورلئونه است. پسر کوچکتر یعنی مایکل که بیش از همه اعضای خانواده موردعلاقه دون کورلئونه بزرگ است، می‌خواهد از مافیای خانواده کناره بگیرد اما اتفاقاتی می‌افتد که درنهایت مشخص می‌شود او جانشین برحق پدرش است.

1627292558350.png
ماریو پوزو زمانی که قرارداد چاپ کتاب «پدرخوانده» را با ناشر امضا کرد ورشکسته بود. از آن طرف فرانسیس فوردکوپولا پسر یک آهنگساز فیلم مشهور بود که در دانشگاه UCLA درس خوانده و همان جا به‌خاطر نوشتن یک فیلمنامه هم برنده جایزه شده بود. پیتر بارت قبل از این که رمان پوزو چاپ شود آن را پیش مدیران استودیوی پارامونت برد. وقتی که داستان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
فيلمنامه نويسان: ماريو پوزو و فرانسيس فورد کاپولا(براساس رمان ماريو پوزو)، کارگردان: فرانسيس فورد کاپولا، مدير فيلم برداري:گوردن ويليس، موسيقي: نينو روتا و کارمين کاپولا(سکانس عروسي)، تدوين: ويليام رينولدز و پيتر زينر، تهيه کننده ها: گري فردريکن و آلبرت رودي، بازيگران: مارلون براندو(دون ويتو کورلئونه)، آل پاچينو(مايکل)، جيمز کان(سانتينو «ساني»)، ريچارد س. کاستلانو(کلمنزا)، رابرت دووآل(تام هيگن)، استرلينگ هايرن(سروان مک کلاسکي)، ريچارد کنته(بارزيني)، آل لتيري(سولوتزو)، دايان کيتون(کي آدامز)، ايبه ويگودا(تسيو)، تاليا شاير(کاني)، جان کازال(فردو)، ال مارتينو(جاني فانتين)

محصول1972، آمريکا، 175دقيقه
برنده جايزه اسکار: بهترين فيلم، بهترين بازيگر مرد(مارلون براندو) و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
بوناسرا: هر چي بخواي مي دم.
ويتو کورلئونه: خيلي وقته همديگه رو مي شناسيم، ولي اين بار اوليه که براي مشورت، براي کمک پيش من مياي. يادم نمياد آخرين باري که منو به يه فنجون قهوه به منزلت دعوت کردي، کي بود؛ و اين در حاليه که زن من مادر خوانده تنها بچه تو بود. پس بهتره با هم رک باشيم. تو هيچ وقت دوستي منو نخواستي. و... شايد هم مي ترسيدي مديون من بشي.
بوناسرا: نمي خواستم توي دردسر بيفتم.
ويتو کورلئونه: مي فهمم. تو بهشتت رو توي آمريکا پيدا کردي، شغل خوب داشتي، درآمد خوب داشتي، پليس از تو حمايت مي کرد، دادگاه و قانون بود... پس ديگه به دوستي با من نياز نداشتي. اون وقت حالا پا مي شي و مياي پيش من و مي گي...«دون کورلئونه، حق منو بگير.»... اما اين درخواستت رو محترمانه مطرح نمي...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
مهماني عروسي کاني- صداي آهنگ Tarantella Connie's wedding The Godfather مي آيد- روز
قطع به: کاني و کارلو پشت ميز عروس و داماد نشسته اند.
قطع به: خانواده جمع مي شوند تا عکس دسته جمعي بگيرند.
ويتو کورلئونه: (خطاب به ساني): مايکل کجاست؟
ساني کورلئونه :نگران نباش. دير نکرده.
ويتو کورلئونه: مايکل که اومد اون وقت عکس مي گيريم. بعد همين را به ايتاليايي به عکاس مي گويد.
تام هيگن: چي شد، ساني؟
ساني کورلئونه: به خاطر مايکل.
قطع به: دون کورلئونه در خارج مجلس به مهمان ها خوشامد مي گويد.
قطع به: ماما با دخترهاي دوقلوي ساني مي رقصد.
قطع به: کاني و کارلو که سرميز عروسي با مهمان ها شوخي و خنده مي کنند.
قطع به: مهمان ها که مي رقصند.
قطع به: مأموران اف بي آي در ورودي باغ.
قطع به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
عکاس: اه، چيه، چي شده؟
آنها فيلم را در مي آورند و به دست بارزيني مي دهند. او هم فيلم را از محفظه اش بيرون مي کشد و مچاله کرده به زمين پرت مي کند.
قطع به: تام که به سمت زنش ترزا مي رود که پشت يکي از ميزهاي مجلس نشسته است.
تام: بايد برگردم سر کار.
ترزا: اُه، تام.
تام: اين هم جزو عروسيه.
لوکا(همان طور که تام از کنار او مي گذرد، نشسته است و نطقي را تمرين مي کند): دون کورلئونه، من خيلي مفتخر و ممنونم که شما من را به خانه تان دعوت کرده ايد...
قطع به: ساني مي رود به محل پارکينگ ماشين ها تا مأموران اف بي آي را ببيند. آهنگ مازورکا تمام مي شود.
ساني: ...اينجا چه خبره... برين بيرون؛ اين يه مهموني خصوصيه، برين! (بعد، خطاب به مأموري که داخل اتومبيل نشسته) چه خبره؟ هي، اينجا جشن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا