- تاریخ ثبتنام
- 17/4/21
- ارسالیها
- 224
- پسندها
- 1,085
- امتیازها
- 6,613
- مدالها
- 8
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #11
***
نگاهش را از خیابان نم زده به دخترک نحیف که روی تخت سفید رنگ دراز کشیده میدوزد.
صورت سفیدش رنگ پریده تر از قبل به نظر میرسد و مژههای مشکیاش روی گونهی استخوانیاش سایه انداخته است.
دستی لای موهایش کشیده و با غیظ نگاهش را از سرم نیمه تمام میگیرد. از بوی تند آمپول و الکل چینی به بینی عقابیاش افتاده و ناخودآگاه از سوزش ریه اش سرفهای میکند. دخترک به آرامی چشمهایش را میگشایدو با اولین چیزی که مواجه میشود دوتا تیلهی سبز شفاف بیاحساس است. از نظرش میگذرد که در این لباس و شلوار مشکی چقدر رسمی تر بنظر میرسد. هنوز هم احساس ضعف و کرختی دارد کمی خودش را جابهجا کرده و با صدایی که از ته چاه در میآید میگوید:
- همه چیز رو بهتون میگم فقط لطفاً اجازه بدید ... .
لب پایینش را به دندان...
نگاهش را از خیابان نم زده به دخترک نحیف که روی تخت سفید رنگ دراز کشیده میدوزد.
صورت سفیدش رنگ پریده تر از قبل به نظر میرسد و مژههای مشکیاش روی گونهی استخوانیاش سایه انداخته است.
دستی لای موهایش کشیده و با غیظ نگاهش را از سرم نیمه تمام میگیرد. از بوی تند آمپول و الکل چینی به بینی عقابیاش افتاده و ناخودآگاه از سوزش ریه اش سرفهای میکند. دخترک به آرامی چشمهایش را میگشایدو با اولین چیزی که مواجه میشود دوتا تیلهی سبز شفاف بیاحساس است. از نظرش میگذرد که در این لباس و شلوار مشکی چقدر رسمی تر بنظر میرسد. هنوز هم احساس ضعف و کرختی دارد کمی خودش را جابهجا کرده و با صدایی که از ته چاه در میآید میگوید:
- همه چیز رو بهتون میگم فقط لطفاً اجازه بدید ... .
لب پایینش را به دندان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش