- ارسالیها
- 2,611
- پسندها
- 44,199
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 33
- نویسنده موضوع
- #41
مینور دستپاچه دهانش را گشود تا حرفی بزند شاید آن دو از این حالت خارج شوند اما صدای سرد و بی حوصله تئودور خطاب به مینور نشان از بی تفاوتیش می داد.
_ این جا قورباغه زیاد دارید یا همین یکیه؟
مینور با این حرف تئودور چشمانش را گرد کرد ولی وقتی متوجه عمق طنز حرفش شد، قهقهه زد. خم شد و چندبار دستش را بر روی زانویش کوباند و نفس بریده گفت:
_ وای... وای... قورباغه.
دخترک که تازه به خود آمده بود اخمی کرد، چطور جرات کرده بود او را قورباغه بنامد؟ چشمانش را کمی باز تر از حد معمول نگه داشت. انگشت اشاره اش را به سوی سنگ سبز گردنبند خود گرفت و با لحنی تهدید آمیز پرسید:
_ با منی؟
تئودور پوفی کرد و بی حوصله با چشمانی گشاده به تقلید از حالت متعجب او گفت:
_ اوهوم.
دخترک انگشت اشاره اش را جلوی صورت تئودور...
_ این جا قورباغه زیاد دارید یا همین یکیه؟
مینور با این حرف تئودور چشمانش را گرد کرد ولی وقتی متوجه عمق طنز حرفش شد، قهقهه زد. خم شد و چندبار دستش را بر روی زانویش کوباند و نفس بریده گفت:
_ وای... وای... قورباغه.
دخترک که تازه به خود آمده بود اخمی کرد، چطور جرات کرده بود او را قورباغه بنامد؟ چشمانش را کمی باز تر از حد معمول نگه داشت. انگشت اشاره اش را به سوی سنگ سبز گردنبند خود گرفت و با لحنی تهدید آمیز پرسید:
_ با منی؟
تئودور پوفی کرد و بی حوصله با چشمانی گشاده به تقلید از حالت متعجب او گفت:
_ اوهوم.
دخترک انگشت اشاره اش را جلوی صورت تئودور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش