متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

از کدوم شخصیت بیش‌تر خوشتون میاد؟

  • امیلی/ ملکه‌ی دل

  • کانسینسو/ وزیر اعظم

  • لوگیکو/ مباشر

  • آلبرت

  • شخصیت‌ها پردازش خوبی نداشت :-(

  • آرگومنتو

  • اریک


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #21
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #22
پس از سکوت کمپرنو، اریک با دستانش برای مدتی، روی دسته‌ی تخت فرمان روایی‌اش ضرب می‌گیرد و درهنگامی که همه با سکوت به او نگاه می‌کنند شواهد بیان شده را با خودش حلاجی می‌کند. به قطع مایکل خطاکار است و حتی اگر او بانی این تناقضات حساب‌های شرکت نباشد، به حتم یک خطبی مرتکب شده که این علائم را از خودش بروز می‌دهد. به مباشرش که برخلاف سایر افراد در نزدیکی پادشاه ایستاده که سخنانش را مکتوب کند، می‌نگرد و می‌گوید:
ـ دستور می‌دهم مایکل اخراج شده و هرچه زودتر در خصوص این مشکلات شرکت از او شکایت شود!
کمی فکر می‌کند و سپس انگشت سبابه‌اش را بالا می‌گیرد و کلامش را تصحیح می‌کند:
- خیر، بهتر است ابتدا از او شکایت شود و سپس فرایند اخراج او انجام شود.
پاردونو[16] با چشم‌های قرمز_ خاکستری‌اش که نشان‌دهنده‌ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
آرگومنتو درحالی که از راهروهای پیچ در پیچ سالن‌های متعددِ سرزمین خرد عبود می‌کند، در ذهن همیشه فعالش، روزش را مرور کرده و با بررسی دوباره‌ی افراد دربار و زیر دستانش، به دنبال نشانه‌ای از خ**یا*نت و یا عدم وفاداری نسبت به سرزمین خرد می‌گردد که مبادا اغتشاشی وادی خرد را فرا بگیرد و برای سرزمینش مشکلی ایجاد کند.
به یک دوراهی می‌رسد و بی‌تردید قدم بر راهروی سمت چپ که فرشی سفید تمام طول آن را فرا گرفته، می‌گذارد که به بخش شرقی سرزمین خرد، محل حکومتِ مستقیمش برود. بر روی دیوارهای سنگی، قاب‌هایی از برترین واکنش‌هایی که ضمیروالا از دیگران دریافت کرده، اعم از دریافت مدال ورزشی و پذیرش او در دانشگاه برروی دیوارهای راهرو زده شده؛ البته این تصاویر متحرک که همانند فیلم‌هایی کوتاه هستند، تعدادشان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #24
کمپرنو که محو ساعت عظیم زیر پایش شده به آرگومنتو پاسخی نمی‌دهد و با کفش‌های ساده‌ اما راحتش ضربه‌ی کوچکی به شیشه‌ی زیر پایش می‌زند، همان لحظه‌ عقربه‌های زیر پایش ساعت دوازده را نشان می‌دهند و می‌درخشند. ابروهای صاف کمپرنو ناخودآگاه از روی تعجب بالا می‌رود، نگاهی کلی به اتاق مربعی آرگومنتو می‌اندازد و سپس با صدایی آرام می‌گوید:
- باتوجه به قدرت و نفوذتان، انتظار اتاقی پر زرق و برق و مملو از وسایل تزئینی را داشتم!
آرگومنتو که پاسخ سوال خود را از کمپرنو دریافت نکرده کلافه نفسی بیرون می‌دهد و با مکث چشمانش را می‌بندد و سپس شانه‌های پهنش را بالا می‌اندازد و می‌گوید:
- از آنجا که در طی روز تماماً مشغول هستم و به غیر از زمانی محدود، وقتی برای استراحت ندارم، مدت زیادی را در اقامتگاهم سپری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #25
حاکم جناح راست اخمی می‌کند، این لحن و گویش وزیر اعظم را بی‌احترامی به حساب آورده و مغموم می‌گوید:
- جناب آرگومنتو! باید به یاد داشته باشید که مسائل روحی و حال و احوال ضمیروالا هیچ‌وقت بی‌اهمیت نبوده و نیست! اوضاع روحی ضمیروالا همیشه برای جناح راست اهمیت داشته! اینجا سرزمین عقل است! اصلا از چه زمانی این موارد بی‌‌اهمیت شده؟
آرگومنتو که تا کنون پشتش به او بوده، با شتاب برمی‌گردد که باعث می‌شود دنباله‌ی آستین‌های بلندش برای لحظه‌ای در هوا معلق بماند. چانه‌ی تیزش را بالا می‌گیرد و با نگاهی خشک و وحشی از بالا به کمپرنو نگاه می‌کند سپس با لحنی تند و صدایی بلند می‌گوید:
- از زمانی که من تعیین کنم! نکند مقام و قدرت من فراموشتان شده جناب کمپرنو؟!
قدرت درونی خودش را همچون موجی خاکستری، برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
چلچراغ عظیم تالار اصلی که همانند درخت بونسای است به زمین متصل شده و با شاخ و برگ‌های درخشان و سفیدش روشنایی تالار را افزون می‌گرداند چراکه نوری که مخبران وجود، بر روی دیوارهای تالار از خود ساطح می‌کنند گرچه که مانند یک خانواده‌ی به هم متصل کل دیوار را فراگرفته‌ است، برای تالاری به آن عظمت کافی نیست و منبع نور دیگری نیاز است. تمامی افراد، متفکر بر روی جایگاهشان نشسته‌اند و میز بیضی شکل را از همه‌ی جهات احاطه کرده‌اند. به طور اتفاقی یا شاید توسط تفاهمی عجیب، هرکدام به نشان کنده‌کاری شده‌ا‌‌ی که درست روبه‌یشان بر روی میز سنگی حک شده و خبر از مقام آن‌ها می‌دهد، زل زده‌اند. کُمْپارو[17] درحالی که ناخودآگاه با دست رنگ پریده‌اش نماد تراشیده شده‌ی جلویش را که همانند آیینه‌ است لمس می‌کند، با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #27
سایر افراد با تأیید سرشان را تکان می‌دهند و سکوت می‌کنند، اریک بر طبق عادت با انگشتان بلندش برروی میز ضرب می‌گیرد و سپس به دیاگو[20] می‌نگرد که متفکر دستش را در جلوی دهانش مشت کرده و و با انگشت شستش، صورت زبرش را نوازش می‌کند. اریک با نگاه کوتاهی به خورشید مشکی رنگ برروی کلاه او می‌گوید:
- نظر شما چیست جناب دیاگو؟ پیشنهادتان را بگویید. چند روزی بود که از مشاوره‌های ارزشمند شما محروم بودیم.
دیاگو به نشانه‌ی احترام، همراه با خم کردن سرش، چشمان فرورفته‌ی خاکستری و هوشیارش را با مکث می‌بندد و با صدای زمختی می‌گوید:
- در خدمتتان هستم سرورم. از نظر بنده، این شغل موقعیتی ارزشمند است که نباید از دست برود، هرچند کار در شرکت کنونی امنیت دارد اما وی_ وگاس راه پیشرفت را برای ضمیروالا باز می‌کند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #28
در گوشه‌ای از ضلع شمالی تالار، مهی ترکیب شده از رنگ خاکستری، به معنای نفوذ آن بر سرزمین عقل، و رنگ سرخ، به نشانه‌ی نفوذ بر دل، آرام‌ آرام گسترش پیدا می‌کند و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، تاحدی که عرض جنوبی سالن را در خود غرق می‌کند و به نزدیکی میزِ گردِ انتقال پیام می‌رسد. آن مه غلیظ در نهایت، در روبه‌روی بزرگان سرزمین خرد که در بخش جنوبی آماده ایستاده‌اند، ساکن و بی‌حرکت می‌شود. در ابتدا، میان آن مه عظیم، چشمانی که یکی از آن‌ها سرخ است و دیگری خاکستری می‌درخشد و خبر از ورود دورگه‌ای متفاوت می‌دهد؛ دورگه‌ای قدرتمند! قدرتمندترین شخص در تمامی سرزمین‌های دنیای وجود! سپس چهره‌ای از میان مه نمایان می‌شود که درست همانند پادشاه اریک است، به همان اندازه قدرتمند و مغرور و شاید حتی بیش‌تر! تنها تفاوت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #29
پولیتو پس از تعظیمش اریک را می‌بیند که با چهره‌ای اخمو و با غیض نگاهش می‌کند، قالب تهی کرده و نگاهش را پایین می‌اندازد، هرچند که با سخنش قائله را ختم بخیر کرده؛ اما غرور پادشاهش را مورد هدف قرار داده و این چیزی نیست که اریک بابتش از او تشکر کند؛ اما تا آن حد عاقل هست که او را در این زمان و مکان نامناسب تنبیه نکند. ضمیر ناآشنا که زیرکی پولیتو مورد قبولش واقع شده، لبخند کجی می‌زند و ابروی هشتی‌اش را بالا می‌برد. پس از کمی مکث به زمین سفید و سیاه شطرنجی تالار چشم می‌دوزد و می‌گوید:
- خب، دلیلتان را می‌پذیرم.
به دور میز گردِ انتقال پیام می‌چرخد و انگشتش را به لبه‌ی میز که توسط کنده‌کاری‌های نشان‌های مختلفِ خدمت‌گذاران قصر پرشده، می‌کشد و در نهایت روی نشان گره سلتیک دارا، نشان پادشاهی اریک،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #30
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا