عاشقانه‌ها عاشقانه‌های احمد شاملو

[Maede Shams]

ما نیز گذشته‌ایم
چون تو بر این سیاره بر این خاک
در مجالِ تنگِ سالی چند
هم از این‌جا که تو ایستاده‌ای اکنون
فروتن یا فرومایه
خندان یا غمین
سبک‌پای یا گران‌بار
آزاد یا گرفتار.

#احمد_شاملو ​

 

[Maede Shams]

میان ِ کتاب ها گشتم
میان ِ روزنامه هایِ پوسیده یِ پُر غبار،
در خاطرات ِ خویش
در حافظه ئی که دیگر مدد نمی کند
خود را جُستم و فردا را.

#احمد_شاملو ​

 

[Maede Shams]

و نوبت خود را
انتظار می‌كشيم
بی‌هيچ خنده‌‌ای‌...

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

ما دیگر به جانبِ
شهرِ سرد بازنمی‌گردیم
و من همه‌ی جهان را در پیراهنِ گرمِ تو خلاصه می‌کنم .

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

در کنار تو خود را
من کودکانه در جامه‌ی
نودوزِ نوروزیِ خویش می‌یابم
در آن سالیانِ گم ، که زشتند
چرا که خطوط اندام تو را
به یاد ندارند

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

آی عشق! آی عشق!
چهره آبی ات پیدا نیست.

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

در مردگانِ خویش،
نظر می‌بندیم
با طرحِ خنده‌ای!
و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ خنده‌ای...!

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

نازلی
بهارخنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

ما مرگ را زيسته ايم
با آوازی
غمناک
غمناک

#احمد_شاملو​

 

[Maede Shams]

مرا
با خودت آشنا کن
بیگانه‌ی من
مرا با خودت یکی کن...

#احمد_شاملو​