متون و دلنوشته‌ها ده دقیقه مانده تا جدایی

[SETAYESH.MO]

گفتند اشک بریز
خالی میشوی
خالی که نشدم هیچ…
پر شدم از بی کسی
که چرا کسی اشک هایم را
پاک نمیکند
و بگوید اشک نریز تو
من را داری​

 

[SETAYESH.MO]

اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم

در ادامه

تو رفتی و . . .

. . . من آن خاطرات را بعنوان یک ستایش واقعی از عواطف انسانی خویش

حفظ خواهم کرد .!!!​

 

[SETAYESH.MO]

به کجا میروی ؟
صبرکن !…

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو !
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو !​

 

[SETAYESH.MO]

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند​

 

[SETAYESH.MO]

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهائیم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد
آن که با آغاز من مانوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد​

 

[SETAYESH.MO]

برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !

برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !

تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …

برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !​

 

[SETAYESH.MO]

یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت:

انقد اخلاقت مزخرفه

کـه هیچ کسی رو جزء مـن نداری!

احمق بود دیگه نمیفهمید

انقد دوسش دارم

کـه نیاز بـه دیگران ندارم

همین حالا بـه اندازه مو هـای سرم

رفیق خوب دارم

اونو دیگه ندارم

تـو آخرین دعوا داد کشید گفت

انقد سرت با رفیقات گرمه

کـه اصلا منو نمی بیني

نمی خواست بمونه

دنبال دلیل می گشت​

 

[SETAYESH.MO]

همه چیز خنده دار بود !

داشتن تو

بودن من

ماندن ما

رفتن تو

رفتن من

این همه آه !

گاهی از این همه خنده گریه ام می گیرد… !​

 

[SETAYESH.MO]

از این ناراحت نیستم کـه

اونی کـه باید می‌شد نشد

از این ناراحتم

چرا با این‌کـه میدونستم اشتباهه

با سماجت تمام ادامه دادم

از این‌کـه واستادم

تا بـه بدترین شکل ممکن ببازم​

 

[SETAYESH.MO]

رفته ای اینک ، اما ایا
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند​