• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

فن‌فیکشن متوسط فن‌فیکشن دوقلوهای خاندان ویزلی | رها.اس کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MOHANDES
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 1,703
  • کاربران تگ شده هیچ

کدومو بیشتر دوست داری؟ D;


  • مجموع رای دهندگان
    8
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
سلاام! واسه روزایی‌که نبودم معذرت
همه درگیر امتحاناییم خب من دوباره چند روز دیگه ترمم شروع می‌شه اما خب به درک عادت دارم به نمرات کم D;
سعی می‌کنم استارت بزنم‌و هفته‌ای دو پارت بذارم تا کم‌کم سرعتش بعد امتحانا بیشتر بشه و سر نوشتنش مغزم تنبل نشه کم‌کم وسط جاده ایده کم بیاره

خب! بریم که بخونیم! :))

- برو... .
جرج نیم‌خیز شد و تند‌تند از پلکان بالا رفت. فرد سرش را کمی بالا آورد و تیز نگاه نکرد تا کسی متوجه‌شان نشود.
ولی هیچ‌کس‌ حواسش نبود تا اینکه چشم فرد به ظرف پر از شکلات کاکائویی جادویی خورد که جن‌خانگی‌ای آن را به طرف آشپزخانه می‌برد.
آب دهانش را قورت داد و سعی کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
رایلی سرش را برگرداند و محکم گفت:
- کمکم کنید که از اینجا فرار کنم!
جرج با تعجب و صدایی کمی بلند پرسید:
- چرا؟!
رایلی به طرف گربه‌ی بنفش رنگش رفت و درحالی که او را نوازش می‌کرد، بر روی تختش نشست و گفت:
- خودتون خوب می‌دونید که مادرم دوست نداره یه فشفشه توی خونه‌ش باشه‌. اون دیر یا زود، قانونی یا غیرقانونی من رو می‌کشه.
فرد و جرج نفسشان در سینه حبس شد و رایلی ادامه داد:
- من می‌خوام به سمت دنیای مشنگی فرار کنم.
جرج با اخم غرید:
- اگه بفهمن توی فرارت بهت کمک کردیم سرمونو بیخ‌تا بیخ می‌بردن و می‌ذارن کنار سر جن‌های خونگی! خب خودت فرار کن و مارم توی دردسر ننداز!
رایلی خندید و به جرج که عبوسانه دست به سینه به گوشه‌ی دیوار خیره شده بود گفت:
- جرج مطمئنم شما دوتا عاشق دردسرین. به علاوه من فقط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
***​
صدای بلند شکستن شیشه‌ها بلند شد و سرش را با شدت عقب کشید. از وحشت قفسه سینه‌اش بالا و پایین می‌رفت و چوب‌دستی‌اش بیرون کشید و از مکان مخفی بیرون آمد.
هوا به شدت سرد بود و صدای فریادهایی گوش دیاگون را کر می‌کرد. تمامی شیشه‌ها شکسته بود و با وحشت قدم به جلو گذاشت که سپر مدافع رون، که یک سگ نقره‌ای رنگ بود از پشت پنجره به داخل پرید و جلویش ایستاد:
- دمنتورها¹ از آزباکان فرار کردند و به دیاگون حمله کردن!! زودتر از اونجا فرار کن!!
کم‌کم سرمای هوا افزایش یافت و صدای خورد شدن دیواره‌ها بر روی فرد بلند شد و صدای رون پیچید:
- فرد!
تصویر فرد که سرش بر روی زانوهای چارلی گذاشته شده بود و برادران دورش جمع شده بودند، روبه‌روی دو چشمانش ظاهر شد و به نور آبی رنگ چشمانش که هرلحظه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MOHANDES
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا