مشاعره مشاعره با اشعار سایه

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 107
  • بازدیدها بازدیدها 3,670
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

شاعر انجمن
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
922
پسندها
15,444
امتیازها
37,073
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif

می رفت آفتاب و به دنبال می کشید
دامن ز دست ِ کشته ی خود، روز ِ نیمه جان

خونین فتاده روز از آن تیغه خون فشان
در خاک می تپید و پی ِ یار می خزید
 
امضا : Samira-M
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,271
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #2
مشاهده فایل‌پیوست 488128

می رفت آفتاب و به دنبال می کشید
دامن ز دست ِ کشته ی خود، روز ِ نیمه جان

خونین فتاده روز از آن تیغه خون فشان
در خاک می تپید و پی ِ یار می خزید
دل دادن عارفان چنین سهل مگیر
با حسن دلاویز تو آنی دگرست
ای دوست حدیث وصل و هجران بگذار
کاین عشق من و تو داستانی دگرست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

شاعر انجمن
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
922
پسندها
15,444
امتیازها
37,073
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
دل دادن عارفان چنین سهل مگیر
با حسن دلاویز تو آنی دگرست
ای دوست حدیث وصل و هجران بگذار
کاین عشق من و تو داستانی دگرست

تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را
آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر

بر پای مرغ مألوف کس رشته می نبندد
دام فسون خدا را بر آشنا مگستر
 
امضا : Samira-M
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,271
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #4
تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را
آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر

بر پای مرغ مألوف کس رشته می نبندد
دام فسون خدا را بر آشنا مگستر
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

شاعر انجمن
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
922
پسندها
15,444
امتیازها
37,073
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #5
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
 
امضا : Samira-M
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,271
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #6
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
شرمم از آینه ی روی تو می آید اگر نه
آتش آه به دل هست نگویی که فسردم
تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من بی دل نتوانم که به گرد تو نگردم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

شاعر انجمن
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
922
پسندها
15,444
امتیازها
37,073
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #7
شرمم از آینه ی روی تو می آید اگر نه
آتش آه به دل هست نگویی که فسردم
تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من بی دل نتوانم که به گرد تو نگردم
می سوختم و مرا نمی دیدی
امروز نگاه کن که دودم من

تا من بودم نیامدی، افسوس!
وانگه که تو آمدی، نبودم من
 
امضا : Samira-M
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] -PANAHツ

-PANAHツ

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
13/12/21
ارسالی‌ها
37
پسندها
123
امتیازها
548
مدال‌ها
1
سن
21
  • #8
می سوختم و مرا نمی دیدی
امروز نگاه کن که دودم من

تا من بودم نیامدی، افسوس!
وانگه که تو آمدی، نبودم من
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلند تر زده ایم ، آن نگار کو
جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بُوَد پرده دار کو
 
امضا : -PANAHツ
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

شاعر انجمن
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
922
پسندها
15,444
امتیازها
37,073
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #9
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلند تر زده ایم ، آن نگار کو
جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بُوَد پرده دار کو

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
 
امضا : Samira-M
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] -PANAHツ

-PANAHツ

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
13/12/21
ارسالی‌ها
37
پسندها
123
امتیازها
548
مدال‌ها
1
سن
21
  • #10
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند
 
امضا : -PANAHツ

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا