دنباله دار دو خط ادامه بده

  • نویسنده موضوع Edward
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 288
  • کاربران تگ شده هیچ

Edward

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/4/21
ارسالی‌ها
417
پسندها
11,352
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
من دو خط می نویسم شما هر طور دوست داشتیدید ادامه بدید با هر چیزی به ذهمتون رسید صرفا جهت سرگرمیه :big-grin:

نکته: هر کس جمله نفر قبل خودشو ادامه میده



اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود و....
 
آخرین ویرایش

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار خانواده
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,855
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #2
من دو خط می نویسم شما هر طور دوست داشتیدید ادامه بدید با هر چیزی به ذهمتون رسید صرفا جهت سرگرمیه :big-grin:

نکته: هر کس جمله نفر قبل خودشو ادامه میده



اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود و....
اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود، با قدم های لرزون به سمتش رفتم؛ بغض عجیبی مانع توقفم می‌شد.روی زمین نشستم و دستم رو به قلبش رسوندم...
 
امضا : آبی پَرَست؛

عابر پیاده

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/23
ارسالی‌ها
54
پسندها
203
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #3
اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود، با قدم های لرزون به سمتش رفتم؛ بغض عجیبی مانع توقفم می‌شد.روی زمین نشستم و دستم رو به قلبش رسوندم...
اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود، با قدم های لرزون به سمتش رفتم؛ بغض عجیبی مانع توقفم می‌شد.روی زمین نشستم و دستم رو به قلبش رسوندم. سه گلوله از فاصله نزدیک به قلبش خورده بودند، با توجه به الگوی منحنی پاشیدگی پرنگ خون بر ارتفاع دو فوتیِ کاغذدیواری وینیل، ویلیام درحال خیز و قاتل ایستاده بوده...
 
آخرین ویرایش
امضا : عابر پیاده
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

MAHLA.MI

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/1/21
ارسالی‌ها
417
پسندها
9,370
امتیازها
24,413
مدال‌ها
16
سن
19
سطح
15
 
  • #4
اسلحه تو دستم بود و جنازه غرق خون نامزدم درست چهار قدم اون ور تر افتاده بود، با قدم های لرزون به سمتش رفتم؛ بغض عجیبی مانع توقفم می‌شد.روی زمین نشستم و دستم رو به قلبش رسوندم. سه گلوله از فاصله نزدیک به قلبش خورده بودند، با توجه به الگوی منحنی پاشیدگی پرنگ خون بر ارتفاع دو فوتیِ کاغذدیواری وینیل ویلیام درحال خیز و قاتل ایستاده بوده...
صورتشو توی دستام گرفتم، چشمای عسلیش از شدت شوک هنوز باز مونده بود
هنوز گرم بودن مثل خورشید...
 

عابر پیاده

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/23
ارسالی‌ها
54
پسندها
203
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #5
صورتشو توی دستام گرفتم، چشمای عسلیش از شدت شوک هنوز باز مونده بود
هنوز گرم بودن مثل خورشید...
خون سرخش ش*ر..اب گیلاس و چشمانش مِی‌اَنگَبینِ¹ نابی بود که هوشیاری را به من هدیه کردند. آه کادو قیمت ندارد اما من باید حقیقت را برایش پرداخت کنم!


1مِی‌اَنگَبین یا ش*ر..اب عسل، گونه‌ای نوشیدنی الکلی است که از تخمیر محلولی از آب و عسل درست می‌شود.اشاره به رنگ چشمانش دارد که نفر قبلی گفت عسلی است:)
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : عابر پیاده

Delaram*☆♡

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
1,535
پسندها
12,334
امتیازها
35,373
مدال‌ها
27
سطح
20
 
  • #6
خون سرخش ش*ر..اب گیلاس و چشمانش مِی‌اَنگَبینِ¹ نابی بود که هوشیاری را به من هدیه کردند. آه کادو قیمت ندارد اما من باید حقیقت را برایش پرداخت کنم!


1مِی‌اَنگَبین یا ش*ر..اب عسل، گونه‌ای نوشیدنی الکلی است که از تخمیر محلولی از آب و عسل درست می‌شود.اشاره به رنگ چشمانش دارد که نفر قبلی گفت عسلی است:)
خیره دررقص مردمک های چشمهای عسلیش بانگاه زبان بازکردیم به دلدادگی ومسابقه ی فداشدن من برای او ،و او برای من
دستای سردش قلبمو خونمو سردوسردتر می‌کرد ولی زبان چشمم داغو داغتر. غرق در چشمان چون دریای شرابش شنا می‌کردم
دوس داشتم همونجا غرق شم خودم واو باهم تا ته اقیانوس دریای عشق ،وچون یه کشتی غرق شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

fatiiiiiiiiiiiii

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/10/23
ارسالی‌ها
2
پسندها
12
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #7
همین طور که با بغض به شهرزاد نگاه می کردم فکرم رفت به چند سال پیش

به اون روز هایی که من با نامزد سابقم بیتا به ایران اومده بودیم

شهرزاد دوست بیتا بود اما نامردی کردواسه دوستش یا شاید هم عاشقم شده بود

تو همین فکر ها بودم که صدایِ آژیر ماشین پلیس و آمبولانس مثل ناقوس مرگ من رو از فکر درآورد
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا