دنباله دار غرهای یک کاربر انجمن

[-No Voice]

غرهای یک یاس:

من غر می‌زنم
بقیه: همششششش غر می‌زنی!

من غر نمی‌زنم
بقیه: داری آماده میشی برا غر بعدی؟ دورخیز کردی؟

من هیچ
من نگاه:)))))

 

[-No Voice]

غرهای یک یاسِ منتقد:

منی ک میرم پروف یکتا برا جیغ‌جیغ کردن و تخلیه‌ی انرژی حین نقد گهرباری(!) ک بم انداخته و همونجا هم نفیس و آرزو هم تگ می‌کنم
یکتا: می‌تونم! نقد میدم! اهمیتیم نمیدم ب جیغات
نفیس جاست لایک می‌کنه با ترجمه‌ی:بدون ک دیدم اما ب طرفینمی و کارتو انجام بده و برای من اعلان نیار
ارزو: واقعا تحتِ تاثیره این همه سخت‌کوشیت قرار گرفتم و مرسی ک این همه کامل هرآنچه ک داری رو انجام میدی و دیگر جملاتِ یاس خر کن

و ظلمِ اصلی اونجاست ک در آخرم من با تموم غرام سر ب زیر نقدامو سر موقع میدم اما اونا غر می‌زنن کی منتقدای جدیدو از راه ب در کرد؟ یاس!
من فق بهشون تبریک نمیگم لعنتیا...

 

[-No Voice]

غرهای یک نویسنده:

انجمن بهترین مکان برای اینه ک با حساسیتات کنار بیای
مثلا؟
مثلا شما کافیه ی نویسنده باشی و دو تا تاپیک رمان داشته باشی
هرگز اون علامتِ قرمز لعنتی از روی اون پاکت‌نامه‌ی لعنتی‌تر کنار نمیره؛ هرگز!
ینی ت بیای در صبوری کامل گفتگوهای نظارت رو باز کنی و بری صفحه آخر تا اعلان برداشته بشه و فلان... سه ثانیه بعد باز عین کفتر جلد یکی پست می‌ذاره-_-
و حالا تموم اینا رو برا کسی تصور کنید ک وسواسِ اعلان داره-_-

 

[-No Voice]

غرهای یک نویسنده:

بعضی ناظرا با این موودن ک ت اصن هنوز وارد گفتگو نشدی و حرف نزدی گوشزد می‌کنن ک اونا ویراستار نیستن و این چیزا رو حل نمی کنن
و بعد منِ نویسنده میرم پستای قبلیمو چک می‌کنم و می‌بینم بعله! ناظر تموم علائم نگارشی‌ای ک من با حوصله گذاشته بودم رو عوض کرده، ی سری جمله‌بندیا رو ک فک می‌کرده اشتباهه به خیال خودش درست کرده و حتی ی اعلان رو هم دریغ کرده-_-
لامصب مگ ت قرار نبود دست نزنی؟-_-

#یک عدد زخم خورده ک حتی حال نداره بره درست کنه دست نزدنا رو-_-

 

[-No Voice]

غرهای یک منتقد:

نقد این شکلیه ک رمان نقد زیاد داشته باشه، دهنت صاف میشه از حجم نکته و سم و فلان
رمان سطح بالا باشه و نقد زیاد نداشته باشه، ب خودت و نقدی ک کردی شک می‌کنی

 

[-No Voice]

غرهای یک دوستِ عده‌ای نویسنده:

ی جوری همتون دارید چاپ رو اوکی می‌گیرید باهم ک هرچی دو دوتا چهارتا می‌کنم جز با گروگان گرفتنتون نم‌تونم از پس خرید اون همه کتاب تو بازه‌ی زمانی کوتاه بربیام.
خودتون میاید ب محل گروگان‌گیری یا سیب بچینم براتون؟

 

[-No Voice]

غرهای یک نویسنده:

من با دیدن تعداد پستی ک بقیه نویسنده‌ها تموم می‌کنن:
- اوکی پس با ۳۰۰-۴۰۰تا اوکیه دیگ

من وقتی می‌بینم نیوشا با ۷۱۹ پست نوشته سه ماه دیگ هنوز باید پارت بذارم...:
- اوکی بای!

N Niyosha22

 

[-No Voice]

غرهای یک کاربر:

تیپیکال انجمن اینجوریه ک اونایی ک فک می‌کنی بزرگن زیر ۱۷ان و اونایی ک فک می‌کنی کوچیکن حداقل ۲۲ان
این وضعیت درست نیست!

 

[-No Voice]

غرهای یک یاس:

من خیلی از کسایی ک باهاشون چت می‌کنمو حتی نمی‌دونم دخترن یا پسر چه برسه به اسم و سنشون
اونوقت ت با یه هاها گرفتن شماره می‌خوای ویدیو کال بزنی؟
اوکی من واقعا حرفی ندارم:)))))))

 

[-No Voice]

غرهای یک نویسنده:

وقتی با افتخار میگم هفته‌ای دو سه تا پست می‌ذارم

و وقتی نیوشا میگ کمتر از ی ماه ۸۰ تا پست می‌ذارم:)))))))
N Niyosha22