مشاعره مشاعره با اشعار حسین منزوی

[m.sina]

همه حقیقتِ من، سایه ای است بر دیوار
مگرد، هان! که نیابی«منِ» مثالی را
هزار بار به تاراج رفت و من، هر بار،
زِ عاج ساختم آن خانهٔ خیالی را

او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب‌ات را رقم زدم

تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق‌ها، علم زدم

 

[Samira-M]

او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب‌ات را رقم زدم

تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق‌ها، علم زدم

مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت
مرا رودی بدان و یاری ام کن تا در آویزم
به شوق جذبه وارت تا فرو ریزم به دریایت

 

[m.sina]

مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت
مرا رودی بدان و یاری ام کن تا در آویزم
به شوق جذبه وارت تا فرو ریزم به دریایت

تصویرهای صامت دیوار
و اجتماع شیشه های فنجان ها، حتی
از دوری تو رنج می برند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم

 

[بَهآرنارنج]

تصویرهای صامت دیوار
و اجتماع شیشه های فنجان ها، حتی
از دوری تو رنج می برند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم

من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

 

[m.sina]

من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

در خود خروش ها دارم چون چاه اگر چه خاموشم
می جوشم از درون هر چند با هیچکس نمی جوشم
گیرم به طعنه ام خوانند ساز شکسته می دانند
هر چند خامشم اما آتشفشان خاموشم

 

[فاطمه مقدم]

در خود خروش ها دارم چون چاه اگر چه خاموشم
می جوشم از درون هر چند با هیچکس نمی جوشم
گیرم به طعنه ام خوانند ساز شکسته می دانند
هر چند خامشم اما آتشفشان خاموشم

مهر می ورز و دم غنیمت دان
عشق می باز و با دقایق باش
بشکند تا که کاسه ات را عشق
از میان همه تو لایق باش

 

[m.sina]

مهر می ورز و دم غنیمت دان
عشق می باز و با دقایق باش
بشکند تا که کاسه ات را عشق
از میان همه تو لایق باش

ش*ر..اب‌ چشم‌های تو مرا خواهد‌گرفت از من
اگر پیمانه‌ای از آن به چشمانم بنوشانی
دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فلورا.]

ش*ر..اب‌ چشم‌های تو مرا خواهد‌گرفت از من
اگر پیمانه‌ای از آن به چشمانم بنوشانی
دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی

یک بوسه یک نگاه از آن چشم و آن دهان
اینک ش*ر..اب ناب تو و شعر ناب تو

گر بین دیگران و تو پیش آیدم قیاس
دریای دیگری نه و آری سراب تو!

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

یک بوسه یک نگاه از آن چشم و آن دهان
اینک ش*ر..اب ناب تو و شعر ناب تو

گر بین دیگران و تو پیش آیدم قیاس
دریای دیگری نه و آری سراب تو!

و من بی تو چگونه نگیرد دلم
اینجا ساعت و ایینه و هوا به تو معتادند
و انعکاس لهجه شیرینت
هر لحظه زیر سقف شیفتگی هایم میپیچد

 

[اعتصامی]

مهر می ورز و دم غنیمت دان
عشق می باز و با دقایق باش
بشکند تا که کاسه ات را عشق
از میان همه تو لایق باش

شک از تــو وام کـــردم و در بــاورم زدم

از شـــادی ام مپرس کـــــه من نیز در ازل

همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

حسین منزوی