• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم فانتزی رمان نفرین دث‌ساید: طغیان (جلد دوم) | محمد جواد وفایی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Death Stalker
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 120
  • بازدیدها 6,158
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
نیویورک شهری پر از جرم و جنایت است. جنایاتی که هم مردم و هم دولت را وادار می‌کند تا احترام خاصی نسبت به کسانی که قانون را اجرا می‌کنند و یا به دنبال اجرای قانون هستند داشته باشند؛ کسانی که در دایره‌ی جنایی نیویورک کار می‌کنند. از اول صبح، شلوغی اداره‌ی پلیس حتی باعث می‌شد کایلی با دیدن آن‌ها پوفی بکشد. اداره‌ی افسرها و اتاق کار شخصی‌شان در سمتی مجزا از ساختمان مرکزی قرار داشت؛ اما بخش کارآگاهان و آزمایشگاه‌های خصوصی دایره‌ی جنایی درست در سمت دیگر ساختمان، نزدیک پارکینگ اختصاصی بود. سالن بزرگی که میزهای کار کارآگاهان در دو طرف آن، مسیری را به جلو باز می‌کردند شبیه این بود که هر کس در آن قدم می‌گذاشت، به سوی حقیقت روانه شود، حقیقتی که بیش‌تر اوقات تلخ بود. کایلی یک‌بار از مورداک پرسید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
او گفت:
- مطمئن باش می‌خوام همش رو بشنوم، بین خودمون بمونه اما وقتی این‌جا نبودی مورداک همش به ما می‌گفت که مثل تو کار کنیم و ازت تعریف می‌کرد، حتی یه بار هم شنیدم که از این تعریفا هم پیش معاون دادستان کل هم کرد.
- سر به سرم نذار دریک.
- حرفم رو باور نمی‌کنی؟ می‌تونی از «فرانک» و «زوئی» بپرسی. اونا هم حاضرن شهادت بدن.
کایلی خواست بحث را بیشتر کش دهد که همان لحظه سر و کله‌ی «ماتیاس»، مافوق کایلی و دریک و همین‌طور یک کارآگاه پیشکسوت پیدایش شد. شاید کسی دیگر در این اداره یادش نمانده باشد اما همین مرد پیر توانسته بود پرونده‌ی قاتل یک چشم را حل کند. او همیشه عادت داشت کارهای مهمی که زندگی‌اش انجام می‌دهد را خیلی کم جلوه دهد. از قضا زیاد طرفدار تعریف کردن از خودش نیست. پیرمرد متواضع آن روز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
او وقتی چشمش به کایلی افتاد با دستش اشاره‌ای کرد تا روی صندلی جلوی میزش بنشیند. کایلی در این فرصت نگاهی به اطراف انداخت، ایمیل‌هایش را چک کرد و کمی هم با آن عروسک پلاستیکی و خندان روی میز مورداک ور رفت. آن عروسک خندان از زمانی‌که کایلی به یاد می‌آورد همیشه در دفتر مورداک وجود داشته. طبق سخنان او این عروسک، هدیه‌ی یک دوست قدیمی به او بوده و به همین خاطر برای او ارزش بسیار زیادی دارد.
وقتی صحبت‌های وین تمام شد، تلفن را با عصبانیت سرجایش کوبید و سپس رو به کارآگاه زن گفت:
- نورمن، نمی‌دونستم امروز مرخصیت تموم میشه.
زن یکی از ابروهایش را بالا انداخت و چپ‌چپ به آن مرد پیر نگاه کرد. گفت:
- اوه، تو نمی‌دونستی؟ بی‌خیال رئیس، همه تو اداره دارن از این‌که انتظار من رو کشیدی حرف می‌زنن. بگذریم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
سپس زن سرش را خاراند. خواست از برقراری ارتباط چشمش با رئیسش خودداری کند. نمی‌دانست چرا اما طی این سال‌ها که مورداک را بهتر شناخته بود می‌دانست که او می‌خواهد از طریق چشم‌ها به درون طرف مقابلش وارد شود. کایلی گفت:
- اونا تونستن از پسش بر بیان؟ از پس این... گرفتاری توی تاریکی گذشته یا نه؟
وینسنت شانه‌ای بالا انداخت و گفت:
- بعضی‌هاشون تونستن، بیشتر اونایی که اندک امیدی رو درونشون زنده نگه داشته بودن.
- و چی باعث شده که فکر کنی اون یه ذره امید درون من وجود داره؟
مرد کمی سکوت کرد. با چشمانش شاگردی که این همه سال ترتیبش کرده را زیر نظر گرفت. نگاهش با آن نگاهی که برای اولین بار کایلی را میان خون لیزا آدامز پیدا کرد تفاوت چندانی نداشت، نگاهی پر از ترهم و امیدی برای درست کردن همه‌چیز. او گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
کایلی همان‌طور که بلند می‌شد و پرونده را زیر بغلش میزد گفت:
- نگران نباش رئیس، باعث شرمندگیت نمیشم.
- می‌دونم.
کایلی حینی که از پله‌ها پایین می‌آمد نفسی بیرون داد. به نظر ورودش با حل این پرونده‌ی‌ جدید تثبیت می‌شد. به نظر نمی‌آمد مورد ساده‌ای هم باشد. وقتی FBI آن‌قدر متواضع شده که بخواهد از سازمان یا کمیته‌ی دیگری در حل پرونده‌هایش کمک بگیرد معلوم می‌شود قضیه به این سادگی‌ها هم نیست.
او و دریک سوار ماشین شدند تا به صحنه‌ی جرم بروند. ماشین دریک به هم ریخته و بوی کشمش و چیپس می‌داد. روی صندلی با روکش چرمی عقب جای چند پنجه‌ی گربه دیده می‌شد.د و این کایلی را کنجکاو می‌کرد. پرسید:
- تو گربه‌ی خونگی داری؟
مرد لبانش را روی هم فشرد و با حرص جواب داد:
- داشتم اما فروختمش، اون حیوون عوضی کل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
باد گرمی می‌وزید و نوارهای زرد پلیس را در هوا تکان می‌داد. ماشین‌های پلیس دور تا دور محدوده‌ای در کنار جاده پارک شده بودند و هیاهو به وضوح شنیده می‌شد. منظره‌ای که در آن لحظه شکل گرفته بود، آن‌جا را شبیه به فیلم‌های آخرالزمانی می‌کرد.
زن هنگام عبور از نوار زرد نشانش را به سمت ماموران پلیس گرفت و آن‌ها هم اجازه‌ی عبور دادند. او از کنار افسران گذشت و بینی‌اش بعد از مدتی بوی گند جسد مرده را در هوا استشمام کرد. چند نفر دور چیزی را بر روی زمین گرفته بودند. مردی در حال عکس گرفتن از آن و بقیه در حال صحبت با هم بودند. وقتی کایلی بالای سر جسد رسید با اخم خاصی به آن خیره شد. می‌توانست پیچ و تاب خوردن دل و روده‌اش را به خوبی حس کند.
بدن برهنه‌‌ی بدون سر که متعلق به یک مرد بود تا سر حد مرگ شلاق و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
او نفسی بیرون داد و دستی میان ریش زرد رنگش برد. همان‌طور که سعی می‌کرد از آن جسد بدون سر چشم بکند ادامه داد:
- بیشتر دوست دارم بدونم که کی‌ پشت این قضیه‌ست. تنها نکته‌ی هیجان انگیزش هم همینه، تنها چیزی که می‌تونه... .
اشاره‌گونه به سرش اشاره کرد و گفت:
- می‌تونه باعث بشه از این ماسماسک استفاده کنم همین چیزاست.
کایلی با نگاه عجیبی به او خیره شد، به نظر نمی‌آمد او برای اولین چنین چیزهایی را در زندگی‌اش می‌بیند. اگر مرد همان لحظه کارت شناسایی‌اش را در نمی‌آورد و به کارآگاه نشان نمی‌داد، شاید کایلی دستور می‌داد تا ماموران پلیس روی سرش بپرند و دستگیرش کنند. کایلی با شک به آن کارت شناسایی خیره شد و سپس گفت:
- از شهرت خیلی دور شدی کلانتر، این‌جا چیکار می‌کنی؟
کلانتر «لوکاس وینترز» نفسی بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
کایلی به افسران پلیسی که زیر چشمی به او نگاه می‌کردند نیم‌نگاهی کرد و سپس آرام، طوری که کسی شک نکند گفت:
- جدی؟ اون موقع چیکار می‌کردی؟
زن خیالی شانه‌ای بالا انداخت، موهای بلوندش را کنار زد و همان‌طور که دست به سینه می‌شد گفت:
- اوایل یه خرده سخته اما رفته‌رفته عادت می‌کنی. بهترین راه اینه که باهاش کنار بیای.
کایلی این بار با تشر گفت:
- کمکم می‌کنی یا نه؟
زن دستانش را از هم بالا گرفت و گفت:
- باشه رئیس، آروم باش. بذار ببینیم این‌جا چی داریم. بدن بدون سر، آثار ضرب و شتم و ... کلی نیش پشه روی پشتش. به نظر میاد یه قاتل روانی درون ساخته باشه. می‌دونسته چطور آثار جرم به جا نذاره اما توی انجام کار خبره نبوده. اگه از من بپرسی این یکی مثل اون احمقایی که توی خیابون تاریک به یکی دیگه چاقو می‌زنن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
هوا دیگر داشت تاریک می‌شد و خورشیدِ در حال غروب پشت آن تپه‌های خاکی و خشک بزرگ‌ و زیباتر از همیشه به نظر می‌رسید. در بین راه دریک رو به کایلی گفت:
- ببینم تو... بعضی وقتا به این فکر کردی که چرا یه همچین شغلی توی زندگی انتخاب کردی؟ منظورم اینه که... تو می‌تونستی یه کارمند ساده یا یه چه می‌دونم... یه شیرینی‌پز بشی؛ اما حاضر شدی حداقل هفته‌ای سه بار جنازه توی زندگیت ببینی.
کایلی بعد از شنیدن چنین سوالی به چشمان دریک که برق میزد اما دیگر به او نگاه نمی‌کرد خیره شد. او هم چندین بار سوال را از خود پرسیده بود. همیشه هم خودش را با دلایل دروغینی که آن‌ها را باور نداشت گول میزد و نمی‌توانست خواسته‌ی واقعی دلش را بر زبان بیاورد. او می‌خواست صادق باشد، آن هم با کسی مثل دریک آنا وقتی نمی‌توانست حتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,308
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
بعد از اینکه کارآگاه لیست مدارک جدید را از طریق کامپیوتر ثبت آن‌جا گرفت راهش را به سمت سالن اصلی و میز کارش کج کرد. همان‌طور که کتش را در می‌آورد و روی صندلی می‌انداخت، پوفی کشید و نگاهی به سالن خالی انداخت. بعضی از ماموران پلیس و کارآگاهان در حال رسیدگی به کارهای خودشان بودند، بعضی‌هایشان هم در آن‌جا به خواب رفته بودند. کسانی که بیدار مانده بودند پشت سر هم قهوه‌ی تلخ می‌خوردند تا خودشان را مجبور به بیدار ماندن کنند.
کایلی تصمیم گرفت تا پرونده‌های قتل گذشته را به دقت بخوانید تا بتواند سرنخی از آن‌ها به دست بیاورد. تنها چیزی که در آن زمان نیاز داشت همین سرنخ و یک فنجان قهوه بود. اگر می‌توانست زودتر از FBI قاتل این جریانات را دستگیر کند، جایگاهش به عنوان یک کارآگاه به عنوان یک کارآگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا