• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم فانتزی رمان نفرین دث‌ساید: طغیان (جلد دوم) | محمد جواد وفایی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Death Stalker
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 120
  • بازدیدها 6,144
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
مورداک هم پوزخندی زد. همان‌طور که بلند می‌شد، چند بار به پشت زن جوان کوبید و به سمت پله‌ها رفت. کایلی چند لحظه مرد میانسال را تماشا کرد که به خاطر درد پایش به سختی از پله‌ها بالا می‌رفت. دیدن این‌که تنها مردی که نقش پدر را برای کایلی بازی کرده بود در چنین وضعیتی که دارد روز به روز پیرتر می‌شود دردناک بود. حتی همان چند دانه موی سفید رنگ میان باقی موهایش هم او را آزار می‌داد.
زن سرش را تکان داد تا حواسش پرت نشود. روی صندلی چرخید و به سراغ پرونده‌ها رفت. با دیدن قطر پرونده‌ی اول نفسی بیرون داد و درش را باز کرد. اولین قتل در شهر «بِرنتوودِ تنسی» رخ داده بود. جسد مقتول، در ساعت چهار صبح در حوالی شهر توسط مزرعه‌داران، بدون سر پیدا شده. طبق گفته‌ی مزرعه‌داران، در آن موقع تنها یک ون سیاه کوچک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
فصل دوم: حقیقت را باز گردانید.

صبح روز بعد خبر آمد که تا نزدیکی ظهر همان روز نتایج آزمایش خون معقول از آزمایشگاه می‌رسند. بعد از جلسه‌ی کوتاهی که اعضای تیم بررسی پرونده با هم داشتند و کمی هم خسته‌کننده بود، کایلی با خود اندیشید که بهتر است تا ظهر و زمان رسیدن نتایج آزمایشگاه به جایی برود. کتش را از روی صندلی برداشت و در حالی‌که آن را بر تن می‌کرد به سمت در خروجی رفت. موهایش را از زیر کتش بیرون انداخت و دستی میان‌شان کشید تا کمی مرتب دیده شوند اما می‌دانست این‌کارش مثل این بود که به کاکتوسی گل بچسباند تا زیباتر به نظر برسد.
همان‌طور که از ساختمان اصلی بیرون می‌رفت دریک را با ظاهری به هم ریخته دید که از پله‌ها‌ی سنگی بالا می‌آمد. کرواتش را برعکس بسته و نصفی از پیراهن سفیدش هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
بعد از این‌که چراغ سبز شد و کایلی به راه افتاد هوا رفته‌رفته ابری شد. آن خورشیدی که در حال تابیدن بود حالا در میان ابرها گیر افتاده و دست پا میزد تا خودش را نجات دهد.
وقتی کایلی در کنار شیرینی فروشی توقف کرده بود تا جعبه‌ای شیرینی بگیرد با خودش می‌گفت که ممکن است هوا این‌طور شود. هوای این شهر درست مثل اتفاقاتی که در خود پنهان می‌کرد بی‌ثبات و عجیب بود.
کارآگاه وقتی سوار ماشینش می‌شد صدای رادیو را بیشتر کرد و در همان دوباره به راه افتاد. صدای گوینده‌ی رادیو که در حال صحبت با یک کارشناس هواشناسی بود به ندرت شنیده می‌شد اما کایلی بعد از مدتی فهمید که آن‌ها در مورد سامانه‌ی بارشی جدیدی که تازه وارد شهر شده است صحبت می‌کنند. حدود ده دقیقه بعد از ابری شدن هوا، باران شروع به باریدن کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
یکی از آن‌ها مردی بود که ظاهری آراسته و مرتب داشت و مدام به ساعت طلایی دستش نگاه می‌کرد. زنی که موهای بلوند کوتاهی داشت در سمت چپ ایستاده بود و هر چند ثانیه یکبار خاک‌های نداشته‌ی روی دامنش را می‌تکاند و با کفش‌های پاشنه بلندش به زمین می‌کوبید. به نظر وسواس عجیبی داشت.
بعد از رسیدن آسانسور کایلی طبقه‌ی منفی دو را انتخاب کرد و بعد از چند تکان به بالا و پایین و مدتی انتظار به آن‌جا رسید. در آن طبقه کسی جز کارآگاه از آسانسور پیاده نشد.
راهروی طویلی که با چراغ‌های سفید روشن مانده بودند جلوی کارآگاه سبز شد. راهرو خلوت و بدون هیچ صدای اضافی بود. باد ملایمی از هواکش‌های راهرو می‌وزید که مدام موهای کایلی را به عقب هل می‌داد. از سمت یکی از اتاق‌های دست راست، صدای کار کردن دستگاه‌های چاپ و پرینت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
اولیویا که کمی حرصی شده بود به سرعت جواب داد:
- بهتره وارد جزییات نشیم، هم باعث میشه تو ازم ناامید بشی هم خودم. خب نورمن، از کارت بگو، از بچه‌های تیم تحقیق که دیروز اومده بودن شنیدم سر و کارت با اون قاتل سردزد افتاده.
کایلی اخمی کرد و با تعجب پرسید:
- سردزد؟
- این اسمیه که هم بچه‌های اداره هم تیم تحقیق بهش دادن. هرچند من خودم زیاد ازش خوشم نمیاد. بیشتر از شبح داس‌دار یا خبیث چنگک‌دار یا... یا چه می‌دونم... هیولای شمشیر به دست خوشم میاد، بیشتر حس ترس رو القا می‌کنن.
کارآگاه نفس بلندش را در سینه حبس کرد. دستانش را از هم باز کرد و گفت که این تصمیم خودخواسته نبوده. اولیویا با ولع آخرین تکه‌های دونات چسبیده به انگشتانش را لیس زدن و در حالی‌که با دستمال دور دهانش را تمیز می‌کرد دلیل آمدن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
قیافه‌ی کایلی کمی در هم رفت. ابروهایش به هم تاب خورد و ناامیدی به خوبی در چهره‌اش نمایان شد. نمی‌دانست چرا آن‌ها نمی‌گذارند کسی از جزییات مسئله خبردار شوند. از چیزی می‌ترسیدند؟ از ادی درک؟ او تنها یک مجرم فراری بود. او گروهش، «فدورالی‌های» شورشی را از دست داده بود و حالا کسی نبود تا دستش را بگیرد. به عبارتی تمام راه‌های نجات بر رویش بسته شده بودند و با این حال توانسته از شد نیروهای پلیس بگریزد. کسی به او کمک کرد؛ کسی که هم نیروهای پلیس شناسایی‌اش کرده و هم در کارش خبره بود. شاید کلید حل مشکلات کایلی دست همان شخص بود.
بعد از مدتی کارآگاه به وضع عادی خودش بازگشت. کمی حواسش را جمع کرد و گفت:
- خب، ممنون که... وقتت رو برام گذاشتی اولیویا. من دیگه... من دیگه باید برم، داره دیرم میشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
زن مو بلوند آهی کشید و همان‌طور که دست به سینه می‌شد گفت:
- نمی‌دونم چرا دنبال این قضیه هستی، اگه ماجرا انتقام باشه باید بگم داری خودت رو تو بد مخمصه‌ای می‌ندازی. نذار احساساتت تو رو این‌طور کنترل کنن دختر. تو همیشه منطقی بودی، اگه منطقی هم به این قضیه نگاه کنیم هیچ سر و تهی پیدا نمی‌کنی.
- الان وقتی ندارم تا دنبال سر و ته بگردم. من باید ادی درک رو پیدا کنم، شاید این وسط چیزای دیگه‌ای هم باشن که به اون عوضی مربوط بشه اما... اما هیچ‌کدوم از اینا مهم نیست. باید فعلاً براش یه برنامه بریزم... یه برنامه‌ی موقت. مثل همونایی که تو اداره می‌سازیم، وقتی... وقتی یه نفر نمیاد سر کارش و ما برنامه‌ی موقت می‌چینیم تا کارهاش را به طور مساوی تقسیم کنیم. اول دنبال اون قاتل سردزد می‌گردیم، این‌جوری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
****
دریک پرده‌ی دستگاه نورپرداز را با صدایی پایین کشید و از کایلی خواست تا چراغ‌های اتاق را خاموش کند. زن جوان بعد از خاموش کردن چراغ‌ها، در نزدیکی میز سخنرانی جایی برای خودش روی صندلی پیدا کرد. اتاق کوچکِ گرده‌همایی برای تحقیق در مورد پرونده‌ها را اتاق جلسه‌ی توجیهی می‌نامیدند اما کایلی اصرار داشت آن را اتاق عکس‌های خونین بگذارند، برای این کارش هم دلیل موجهی داشت.
اتاق با صندلی‌های نامرتبی پر شده که همگی روبه پرده‌ی نمایشگر بودند. دستگاه پردازنده هم به سقف درست کنار یکی از چراغ‌های اتاق چسبیده بود.
تمام کارآگاهانی که روی پرونده‌ی قاتل سردزد کار می‌کردند و تعدادشان حدود دوازده نفر می‌رسد در اتاق حاضر بودند. هیچکدامشان دوست نداشتند جلسه‌ی توجیهی را از دست بدهند. دست دریک، گزارشات...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
عکس‌ جسد‌های بدون سر روی پرده ظاهر شدند. دیلان با اشاره به آن‌ها توضیح داد:
- این سه تا جسد کاملاً در بی‌دست و پاترین شرایط قتل به سر می‌برند. نشونه‌هایی از ناآگاهی و بی‌تجربگی در این نوع قتل‌ها دیده میشه، پلاستیک به جا مونده لای گوشت گردن، قسمت‌هایی که هنگام بریدن از دستش در رفته و بقیه‌ی چیزا، همه و همه نشون میدم حضور یه شخص دوم واجب بوده. این اولین باریه که یه همچین نظریه‌ای رو مطرح می‌کنم و بهتره در همین حد هم بمونه چون مدرک معتبری برای اثباتش وجود نداریم اما اگه در آینده به یک چنین دوراهی در مورد همدست قاتل رسیدیم ازتون می‌خوام این موضوع رو در نظر بگیرین. گذشته از اون مشخصه که تحلیلگر صحنه‌ی جرم FBI هم به شدت با این موضوع مخالف بوده. ممنون از وقتی که گذاشتین رفقا.
دریک از دیلان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,145
پسندها
155,303
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
چند باری متن گزارش را مرور کرد و در نهایت وقتی دید که حرف همکارش درست بوده، ضربه‌ای به کاغذ زد و دشنامی داد. همان‌طور که خیره به تکه کاغذ نگاه می‌کرد، جوری که انگار می‌خواست همان لحظه آتشش بزند گفت:
- می‌دونستی دقیقاً از کپی‌های همین برگه برای مورداک و مقامات بالاتر فرستادم؟
- البته که می‌دونم.
- لعنت بهت نورمن، حالا شب‌ها نمی‌تونم بخوابم، مورداک اگه متوجه‌ش بشه سرم رو می‌کنه.
کایلی ریز خنده‌ای زد. گفت:
- حداقل به اندازه‌ی اون دفعه که روی کت شهردار قهوه ریختی نیست.
- نورمن، ازت خیلی مودبانه می‌خوام این‌قدر گندکاری‌های من رو به روم نیاری، چند بار بگم؟ یه نفر من رو هل داد و این... حادثه‌ی اتفاقی، تاکید می‌کنم، اتفاقی به وقوع پیوست.
کایلی کمی سرش را در اتاق چرخاند و این‌طرف و آن طرف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا