مطالب جالب ایست قلبی|ترسناک

  • نویسنده موضوع MOHANDES
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 219
  • بازدیدها 5,699
  • کاربران تگ شده هیچ

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
[39_یه شب زمانی که دخترم ۴ سال داشت شنیدم که داره صحبت می‌کنه بنابراین وارد اتاقش شدم و پرسیدم: "عزیزم، با منی؟" دخترم گفت "نه، داشتم با یه پسربچه که تو کمدم زندگی می‌کنه حرف می‌زدم...اون مرده!"]
 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
[40_یه گربه اومده بود تو راه‌رو من یه دمپایی به سمتش پرتاب کردم، گربهه افتاد پایین و زیر سرش خونی شد.
چندشب بعدش موقع ظرف شستن حس کردم یه چیزی عین پتک خورد به سرم و بعد یه صدایی رو شنیدم که گفت "همون‌طوری که بچمو کشتی، بچتو می‌کشم... ." رفتم پیش یه دعانویس و گفت باید خون‌بهای بچشو بدی تا ولت کنه، منم یه انگشترسنگین بهش دادم؛ انداخت تو تشت آب و انگشتر غیب شد... .]

 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
[41_چندروز پیش تو حموم یه توده مو کنار دهانه چاه حموم دیدم، هیچ‌وقت انتظار نداشتم موهام به این شدت بریزه تا اینکه امروز متوجه شدم اندازه موها به اندازه موهای من نیست.
خواستم توده مو رو از تو سوراخ تخلیه بیرون بیارم برای همین از تارموها گرفتم و کشیدمشون. اما یه لحظه یه چیزی محکم اونو از دستم کشید؛ خم شدم تا بیینم چیزی توی چاه حموم هست یا نه که دیدم یه چشم داره از اونجا نگاهم می‌کنه... .]

 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
[42_ما به تازگی تونستیم یه خونه در یک ساختمون قدیمی چهارطبقه با قیمت مناسبی اجاره کنیم. اما هرشب ساعت ۳‌ونیم همسایه طبقه‌بالایی با سرعت زیادی می‌دویدن. تا اینکه پدر تصمیم گرفت یک پیام‌مودبانه درمورد فرهنگ آپارتمان‌نشینی و آسایش بفرسته.
اما همه‌چیز از اونجایی شروع شد که همسایه جواب داد ما‌ چند روزیه که به مسافرت رفتیم و کسی نیست... .]


تابلوعه از خودم ساختم؟ :219:
 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
[43_خودکار روی میزم خودبه‌خود شروع به نوشتن یادداشتی در آخرین صفحه دفترچه‌ام کرد. درحالی که داشتم متوجه می‌شدم چیزی درحال نوشته شدن بود، یه یادداشت خودکشی با دست‌خط خودم بود، کشوی میزم که تفنگم داخلش بود باز شد... .]

 
آخرین ویرایش
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
[44_ "نشانه‌های وجود جن در اطراف و محل زندگی شخص¹"
۱) خ
واب های وحشتناک وتکرار خواب ها و دیدن روح و اجنه و در خواب یا تکان نخوردن دست و پا و بدن بعد بیداری در نیمه های شب.
۲) نگاه کردن و خیره شدن ناخوداگاه در زمان طولانی به جایی از اطاق از طرف خودتان یا اطرافیانتان بدون اینکه پلک بزنند یا به چیزی فکر کنید.
۳) جا به جایی یا گم شدن اشیا و کم شدن نمک یا غذا در جای خود.
۴) شنیدن صدای پا از سقف یا باز شدن ناگهانی در یا پنجره.
۵) دیدن گربه سیاه که رنگ خالص سیاه دارند در اطراف و خیره شدنش به محل خاص.

۶) سر و صدای حیواناتی مثل سگ خانگی به سمت دیوار یا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
[45_مادربزرگم بچگیش تو روستای شمال زندگی می‌کردن. یه بار که با خواهرش و دوستاش رفته بودن طرفای جنگل برای بازی، از دور صدای عروسی می‌شنون.
مادربزرگم و دوستش می‌ترسن و برمی‌گردن اما خواهرش و بقیه میرن سمت عروسیه...چندتا از اهالی که می‌فهمن سراسیمه میرن سمت جنگل، وقتی که برمی‌گردن همشون از ترس لال شده بودن و بدناشون کبود بود. دو روز بعدهم اون بچه‌ها و خواهرمادربزرگم مردن!]

 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
[46_پسرم غرق خواب بود و وقتی بهش نزدیک شدم توی خواب زمزمه می‌کرد، یک‌دفعه مچ دست من رو گرفت و گفت "یکی پشت‌سرته!" و همین موقع بود که کمددیواری پشت‌سرم با صدای آرومی باز شد، پسرم توی کمد نشسته بود!!]

 
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
[47_شوهرم از سرکار اومد پسرم رو بغل کرد و زیرزمینمون برد گفتم شاید چیزی لازم دارن و رفتن بیارن، اما پنج دقیقه بعد شوهرم بهم پیام داد و گفت "امروز کاری برام پیش اومده نمی‌تونم بیام خونه"...!]

 
آخرین ویرایش
امضا : MOHANDES

MOHANDES

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
1,060
پسندها
10,685
امتیازها
30,873
مدال‌ها
21
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
[48_نیمه‌شب از خواب پریدم و یه بادی خورد توی صورتم، بوی تروشیدگی می‌داد نگاه کردم به پنجره، بسته بود. تا برگشتم دیدم روی دیوار با رنگ قرمز نوشته بود"می‌دونستم بیدار می‌شی!! با من بازی می‌کنی؟!"]

 
آخرین ویرایش
امضا : MOHANDES

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا