• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های شهر قلبم | صبا طهرانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sabatt
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 778
  • کاربران تگ شده هیچ

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه: شهر قلبم
نویسنده: صبا طهرانی.

مقدمه:
بعد سال‌ها من برگشته‌ام، بال‌های شکسته‌ام را بر می‌دارم. برگشتم تا باز از اول مرور کنم. فیلم رو پخش کنید. این فیلم زندگی من است. برگشتم تا پرده‌هارو کنار بزنم واقعیت چیز دیگریست.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sabatt

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,376
پسندها
25,380
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg


نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ℛℴℎ

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
آغاز دنیا

صدای همهمه توی گوشم می‌پیچه.
همه خوشحال هستن، چون من به دنیا آمده‌ام. چرا یک بچه را وارد جهنم کرده‌اید؟
چرا در این دنیای به این بزرگی این جرم نادیده گرفته شده؟
مادرم از اینکه خداوند فرشته‌ای نصیبش کرده خوشحال است.
اما کدام فرشته؟
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دنیای عجیبی‌ است...
مادرم می‌گوید باید به همه احترام بگذارم اما گاهی خودشون بهم ناسزا می‌گویند.
مادر..
پدر..
بعد‌ها فهمیدم به دنیا اومدن من اشتباه بود
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آدم‌ها چقدر عجیب‌ هستن.
صدای آژیر آمبولانس نجلایی‌ست نشون دهنده‌ی اینکه فردی آن داخل هر چه باشد در حال درد کشیدن است.
ماشین‌هایی با سرعت دنبال آمبولانس راه می‌افتند تا از این طریق راهشان باز شود و در ترافیک نمانند. درسته آدم‌ها از هر طریق از همدیگر استفاده می‌کنند.
مثل تو رفیق...
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
این قفس مرا تنها‌تر می‌کند مادر.
در قفس را باز بگذار. بگذار به آسمان‌ها بروم و از بالا شهر را تماشا کنم.
گویی باید اسمم را می‌گذاشتی راپنزل چرا که در این برج بلند سال‌هاست گیر افتادم.
اما داستان و واقعیت فرق داره.
منتظر شاهزاده‌ی رویاهایم نیستم.
سخت است ولی من از پسش بر میام
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
هر چه می‌گذرد از آدم‌ها خنجر می‌خورم.
اینجا دیگر چه دنیایی‌ست؟
آدم‌ها؟ آدم‌ها بهم ضربه می‌زنند؟
اینجا رو دوست ندارم. دوست دارم برگردم به جایی که بودم چه می‌دانستم که جهنم واقعی اینجاست.
چه می‌دانستم نزدیکانم من را می‌شکنند.
دیوار روی سرم خراب شده است.
توهم آجر‌هایت را سمتم پرتاب نکن
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
کنج دیوار تاریک نشسته‌ام.
سایه‌ام دستبند صورتی مورد علاقه‌ام را نشانم میده.
سرم را روی شونه‌ام می‌گذارم.
چرا صورتی قشنگ نیست برایم؟
عروسک‌هایم را می‌آورد.
شانه‌هایم را تکان می‌دهد. دستم را می‌کشد تا شاید بتواند به دنیای صورتی مرا برگرداند. سیاهی از سمتم چپم دستم را می‌گیرد. سایه‌ی صورتی‌ام... تلاشت را نکن.
سیاهی از پشت مرا در اغوش می‌کشد. سایه‌ام تلاشش را می‌‌کند و اما دستش رو رها می‌کنم، چشمانم بسته می‌شود. زمزمه‌ها بلند می‌شود
به دنیای سیاه و سفید خوش اومدی
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
فرار از واقعیت

کوله پشتیم را روی دوشم می‌اندازم.
می‌خواهم بروم از این شهر.
صدای ریل قطار بلند می‌شود.
قطار می‌آید و حالا مرد با استقبال بهم خوش آمد می‌گوید.
استقبال کردن از تنها شدن من.
چه تلخ
بلیط را مچاله می‌کنم‌ و در خیابان‌ها پرواز می‌کنم.
فکر می‌کردم مبارزه کردن یعنی فرار.
مبارزه یعنی زندگی کردن
 
امضا : Sabatt

Sabatt

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/11/20
ارسالی‌ها
631
پسندها
2,045
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
بلند می‌شود
آهنگ گوش می‌کند
می‌خوابد
بلند می‌شود
آهنگ گوش می‌کند
می‌خوابد
بلند می‌شود
آهنگ گوش می‌کند
می‌خوابد

می‌‌بینی! حتی توهم از این شعر خسته شده‌ای
چه برسد به حال او
 
امضا : Sabatt

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا