- تاریخ ثبتنام
- 13/2/21
- ارسالیها
- 181
- پسندها
- 1,048
- امتیازها
- 6,533
- مدالها
- 7
- سن
- 21
سطح
8
- نویسنده موضوع
- #41
***
بعد از تموم شدن حرفها خواستم از خونه بیام بیرون اما به محض باز کردن در، یه مرد غریبه رو پشت در دیدم. آی خدا باز این یکی دیگه کیه؟ اخیرا نمیدونم چرا از زمین و آسمون غریبه میباره!
من: تو دیگه کی هستی؟
مرد: ادبت کجا رفته پسر؟
من: جنابعالی؟
مرد: نمیخوای دعوتم کنی داخل؟
من: به چه مناسبت اون وقت؟
واسه چند لحظه به زمین خیره شد و بعد دوباره به من زل زد.
مرد: به خاطر این.
یه لحظه از تعجب چشمهام رو ریز کردم اما بلافاصله با ضربهای که بهم وارد شد به در برخورد کردم و پخش زمین شدم. بلند شدم و با تمام سرعت به سمتش حمله ور شدم و خواستم یه مشت بکوبم توی صورتش که با کف دست جلوم رو گرفت اما منم کم نیاوردم و یه لگد محکم توی شکمش زدم و اون رو به عقب پرت کردم. خیلی سریع بلند شد. چشمهام رو ریز کردم...
بعد از تموم شدن حرفها خواستم از خونه بیام بیرون اما به محض باز کردن در، یه مرد غریبه رو پشت در دیدم. آی خدا باز این یکی دیگه کیه؟ اخیرا نمیدونم چرا از زمین و آسمون غریبه میباره!
من: تو دیگه کی هستی؟
مرد: ادبت کجا رفته پسر؟
من: جنابعالی؟
مرد: نمیخوای دعوتم کنی داخل؟
من: به چه مناسبت اون وقت؟
واسه چند لحظه به زمین خیره شد و بعد دوباره به من زل زد.
مرد: به خاطر این.
یه لحظه از تعجب چشمهام رو ریز کردم اما بلافاصله با ضربهای که بهم وارد شد به در برخورد کردم و پخش زمین شدم. بلند شدم و با تمام سرعت به سمتش حمله ور شدم و خواستم یه مشت بکوبم توی صورتش که با کف دست جلوم رو گرفت اما منم کم نیاوردم و یه لگد محکم توی شکمش زدم و اون رو به عقب پرت کردم. خیلی سریع بلند شد. چشمهام رو ریز کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش