مشاعره مشاعره با اشعار یاسر قنبرلو

[فلورا.]

تو و این پرسه های یک نفره
تو و این کوچه های تکراری

شعرهایی برای ننوشتن
خوابگاهی برای بیداری

يك رودخانه است كه از سد گذشته است

ديگر به عقل كار ندارم كه مدتي ست
كار من از نبايد و بايد گذشته است!​

 

[m.sina]

يك رودخانه است كه از سد گذشته است

ديگر به عقل كار ندارم كه مدتي ست
كار من از نبايد و بايد گذشته است!​

تو ولی نيستی كه پاك كنی
لكه های بزرگ ننگم را
تو ولی نيستی كه بشكافی
با دو تا بوسه قلب سنگم را

​

 

[فلورا.]

آخرین مرحله ی اوج فرو ریختن است

:/مثل فواره که در اوج فرو می ریزد

 

[m.sina]

آخرین مرحله ی اوج فرو ریختن است

:/مثل فواره که در اوج فرو می ریزد

دلم برای دو چشمی که از خودش افتاد
نمی شود که نسوزد نمی شود فرهاد

منی که روز و شبم را خیال می بافم
بیا ببین ! همه شیرین شدند اطرافم

 

[فلورا.]

دلم برای دو چشمی که از خودش افتاد
نمی شود که نسوزد نمی شود فرهاد

منی که روز و شبم را خیال می بافم
بیا ببین ! همه شیرین شدند اطرافم

می روم پشتِ همه بلکه از این پس دیگر

پشت من حرف نباشد که چه شد یا چه نشد

می روم تا نفسی تازه کنم برگردم

کاش روزی برسد هر که رَوَد خانه ی خود ...

 

[m.sina]

می روم پشتِ همه بلکه از این پس دیگر

پشت من حرف نباشد که چه شد یا چه نشد

می روم تا نفسی تازه کنم برگردم

کاش روزی برسد هر که رَوَد خانه ی خود ...

در وجود تو به شك افتاده ام
آه اگر چيزی نگفتم تا به حال
وحشتم از حرف مردم بوده است
من يقين دارم كه عاشق نيستم

 

[فلورا.]

در وجود تو به شك افتاده ام
آه اگر چيزی نگفتم تا به حال
وحشتم از حرف مردم بوده است
من يقين دارم كه عاشق نيستم

مثل شومینه‌ی برقی وسط ِ فصلی سرد
شعله را در بغل ِ چوب نگه داشته‌ای
آن گلی را که برایت شب عقد آوردم
گرچه خشکیده ولی خوب نگه داشته‌ای
روی هر طاقچه و توی هرآنچه کُمُد است
آن همه شیشه‌ی نوشیدنی نگه داشته‌ای!

من در آن خانه فقط جنس ِ اضافی بودم؟

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

مثل شومینه‌ی برقی وسط ِ فصلی سرد
شعله را در بغل ِ چوب نگه داشته‌ای
آن گلی را که برایت شب عقد آوردم
گرچه خشکیده ولی خوب نگه داشته‌ای
روی هر طاقچه و توی هرآنچه کُمُد است
آن همه شیشه‌ی نوشیدنی نگه داشته‌ای!

من در آن خانه فقط جنس ِ اضافی بودم؟

مثل يك رود از دل چشمه
راه افتاده ماه ، در چشمم

مثل گويي سپيد مي افتد
اتفاقي سياه در چشمم

تو ولي نيستي كه پاك كني
لكه های بزرگ ننگم را

 

[فلورا.]

مثل يك رود از دل چشمه
راه افتاده ماه ، در چشمم

مثل گويي سپيد مي افتد
اتفاقي سياه در چشمم

تو ولي نيستي كه پاك كني
لكه های بزرگ ننگم را

این همه گم شده اما همه جا غم پیداست !

گرچه بابا غم نان می خورد و ما نان را

آخرین خط بنویسید بزرگ است خدا

بچه ها خسته نباشید ورق ها بالا !

 

[m.sina]

این همه گم شده اما همه جا غم پیداست !

گرچه بابا غم نان می خورد و ما نان را

آخرین خط بنویسید بزرگ است خدا

بچه ها خسته نباشید ورق ها بالا !

از آنچه آینه می گفت پیر تر شده ام
دلم گرفته ولی دلپذیر تر شده ام

خدا از آن بالا لطف کن بیا پایین
چرا که من پسری سر به زیر تر شده