گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سیاه ورق | الی.کا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع الـی.کـا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 66
  • بازدیدها 1,722
  • کاربران تگ شده هیچ

الـی.کـا

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/21
ارسالی‌ها
367
پسندها
29,416
امتیازها
49,663
مدال‌ها
14
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: سیاه ورق
ژانر: #اجتماعی #تراژدی #عاشقانه
نویسنده: الی.کا

خلاصه:
با وجودش نفس زندگی را بریده است و مجید نیز در این بین، مرتکب اشتباه بزرگی می‌شود که خانواده‌ی چهار نفره‌یشان را در مخمصه‌ی سختی قرار می‌دهد. سبحان، پسر جوان خانواده به دنبال جبران خسارتی که پدرش به بار آورده است، بدترین تصمیم ممکن را برای حل مسئله می‌گیرد. یک تصمیم اشتباه، که باعث خاکستر شدن آرزوهای بی‌گناه‌ترین فرد خانواده می‌شود.

سیاه ورق
 
آخرین ویرایش
امضا : الـی.کـا

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,475
پسندها
63,996
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
سطح
43
 
  • #2
خب سلام سلام :preved:
یه موضوع متفاوت شروع کردی با شخصیت های متفاوت.
همین عجیب بودنا کنار هم یه زندگی عادی و معمول ساخته که همینشم عجیبه ولی باعث میشه یه کشش خاصی داشته باشه داستان.
ساختن ی شخصیت عجیب با ویژگی ‌‌‌‌‌های متناسب با خودش سخته ولی تونستی این تمایز رو ایجاد کنی. که وقتی متن داستان خونده میشه خواننده حس نکنه رفتار این شخصیت شبیه اون یکی شخصیته. و این ی پوئن مثبته.
:466: داستانت خوبه ولی شاخ و برگش بده، آب و تاب بده، یجوری با کلمه ها بازی کن که از یه ماجرای ساده بتونی ی چیز به یاد موندنی توی ذهن خواننده ها بسازی.
بعد از چند سال شاید داستان اونطور ک باید توی ذهن ادم نمونه ولی فضایی که از رمانت توی ذهن من مخاطب شکل میگیره باقی خواهد موند.
و به نظر من این فضا خیلی مهمه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nyx

الـی.کـا

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/21
ارسالی‌ها
367
پسندها
29,416
امتیازها
49,663
مدال‌ها
14
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
خب سلام سلام :preved:
یه موضوع متفاوت شروع کردی با شخصیت های متفاوت.
همین عجیب بودنا کنار هم یه زندگی عادی و معمول ساخته که همینشم عجیبه ولی باعث میشه یه کشش خاصی داشته باشه داستان.
ساختن ی شخصیت عجیب با ویژگی ‌‌‌‌‌های متناسب با خودش سخته ولی تونستی این تمایز رو ایجاد کنی. که وقتی متن داستان خونده میشه خواننده حس نکنه رفتار این شخصیت شبیه اون یکی شخصیته. و این ی پوئن مثبته.
:466: داستانت خوبه ولی شاخ و برگش بده، آب و تاب بده، یجوری با کلمه ها بازی کن که از یه ماجرای ساده بتونی ی چیز به یاد موندنی توی ذهن خواننده ها بسازی.
بعد از چند سال شاید داستان اونطور ک باید توی ذهن ادم نمونه ولی فضایی که از رمانت توی ذهن من مخاطب شکل میگیره باقی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : الـی.کـا

حصار آبی

مدیر تالار ویرایش + نویسنده برتر
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
24/11/21
ارسالی‌ها
10,083
پسندها
12,766
امتیازها
70,673
مدال‌ها
47
سطح
22
 
  • مدیر
  • #4
آی گفتی، همین که تونستی موقع خوندن حسای جور واجور رو به خواننده القا کنی، مثلا حرص خوردن و اعصاب بهم ریختن و از این قبیل، یعنی احسنت به تو.
اینقدرم حرصم نده، مستقیم برو سر اصل مطلب. لااقل پایان خوشی داشته باشه.
 
امضا : حصار آبی

الـی.کـا

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/21
ارسالی‌ها
367
پسندها
29,416
امتیازها
49,663
مدال‌ها
14
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

آی گفتی، همین که تونستی موقع خوندن حسای جور واجور رو به خواننده القا کنی، مثلا حرص خوردن و اعصاب بهم ریختن و از این قبیل، یعنی احسنت به تو.
اینقدرم حرصم نده، مستقیم برو سر اصل مطلب. لااقل پایان خوشی داشته باشه.
آی من به قربان تو :458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:
ببخشیدم:day-dreaming::mistlsmile:
یعنی رمان داره کش پیدا می‌کنه و حوصله سر بر شده؟
چشوم چشوم :458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:
ممنون نگاه قشنگتم
 
امضا : الـی.کـا

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #6
اول از همه بگم که سبحان مال منه :straight-face:

قلم خیلی قویه جوری که خواننده کاملا خودش رو توی همون فضای رمان احساس میکنه. زیاد توضیح نداده و با جملات کوتاه و پر بار کل چیزی که باید رو گفته.
یه مقدار کلیشه‌ی شخصیت داره( اینکه همه خوشگل و جذابن) ولی موضوع داستان جوریه که به چشم نمیاد... ( تو همه رمانا رو این موضوع حساسم)
بعضی جاها دیدم که یه موضوع رو تکرار کرده و لازم نبود (احتمال میدم از دست نویسنده د رفته باشه) یکیش که خیلی تو ذهنم مونده اینکه سبحان تو آینه که با گچ به دیوار متصل بود به خودش نگاه کرد و تو پارت بعدی پگاه تو آینه که با گچ به دیوار متصل بود به خودش نگاه کرد...
در کل رمانیه که آدم رو جذب کنه مخصوصن من که خیلی وقته رمان نخوندم و هر رمانی رو نمی‌تونم ادامه بدم اکثر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : شَفَــق

الـی.کـا

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/21
ارسالی‌ها
367
پسندها
29,416
امتیازها
49,663
مدال‌ها
14
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
اول از همه بگم که سبحان مال منه :straight-face:

قلم خیلی قویه جوری که خواننده کاملا خودش رو توی همون فضای رمان احساس میکنه. زیاد توضیح نداده و با جملات کوتاه و پر بار کل چیزی که باید رو گفته.
یه مقدار کلیشه‌ی شخصیت داره( اینکه همه خوشگل و جذابن) ولی موضوع داستان جوریه که به چشم نمیاد... ( تو همه رمانا رو این موضوع حساسم)
بعضی جاها دیدم که یه موضوع رو تکرار کرده و لازم نبود (احتمال میدم از دست نویسنده د رفته باشه) یکیش که خیلی تو ذهنم مونده اینکه سبحان تو آینه که با گچ به دیوار متصل بود به خودش نگاه کرد و تو پارت بعدی پگاه تو آینه که با گچ به دیوار متصل بود به خودش نگاه کرد...
در کل رمانیه که آدم رو جذب کنه مخصوصن من که خیلی وقته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : الـی.کـا

فرزان

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,016
پسندها
13,153
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • #8
از پگاه بدم اومد.خودخواه و احمق:tmad:
حیف سبحان گیر اینها افتاده
 

الـی.کـا

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/21
ارسالی‌ها
367
پسندها
29,416
امتیازها
49,663
مدال‌ها
14
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
از پگاه بدم اومد.خودخواه و احمق:tmad:
حیف سبحان گیر اینها افتاده
واقعا حیف سبحان که گیر اینا افتاده:209:
انگار نه انگار پسر مجیده. ولی پگاه کپی باباشه:cauttious:
 
امضا : الـی.کـا

SA❀HEL

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
28/4/21
ارسالی‌ها
823
پسندها
29,464
امتیازها
50,673
مدال‌ها
33
سطح
28
 
  • #10
تق‌تق!
صابخونه اجازه هست:pri:
ای بابا:frustratedf: از کجا شروع کنم به غر زدن سرت؟! هوووووم؟
این پگاه چرا اینقدر خودخواهه؟ چرا اینقدر حرص‌درار شده تازگیا؟ عوضش این سبحان خیلی گله:rolleyes: کاش منم یه داداش عین سبحان داشتم و فقط حرصش میدادم. مثل اینکه حرص‌خورش (برگرفته از کتک‌خور) خیلی ملسه که پگاه راه به راه میاد حرصش میده با این کاراش:rofl:
ولی خب در کنار غر زدنامون بهتره یخورده هم راجع به کلیت قصه و قلم نویسنده‌مونم نظر بدیم. :soldier-girl:
گفته بودم دیگه خیلی قلمتو دوست دارم. راحت و خودمونیه و در عین حال زیبا و دلنشین. توصیفاتتم که همگی کافی و مناسب. من کلا همه‌چیه رمانتو دوست دارم. از شخصیتای متفاوت و جذابش، از ایده‌ی رمان، از توصیفات و کلا از همه‌چیش خوشم میاد•-•
خسته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SA❀HEL

موضوعات مشابه

عقب
بالا