آموزشی بعد میانه چیست؟

[پرینز نوچی]

به نام خالق رویا و واقعیت

ماجرا از اونجا شروع شد که ما منظور از ما، منو کاپیتان نست آکرمن نشستیم فکر کردیم که یک رمان همه چی داره ولی یه جای کار میلنگه
آقا رضا برگشت گفت: بابا یک رمان همچی داره شما دوتا دنبال چی می گردین؟
ما دوتا گفتیم: نه آقا یه چیزی کمه
یکی اون گفت یکی ما گفتیم تا اینکه آخر آقا رضا گفت: اَه سرم رفت هر وقت فهمیدین چی کمه بیاین بگین یه تالار براتون بزنم
و بلند شد رفت.
خوب که فکر کردیم دیدیم یک رمان هرچی داره مربوطه به دنیای واقعیه و در مورد موضوعای تخیلی و فانتزی چیزی نداره
دوتامون با جیغ و هورا پریدیم بالا و خودمون رو به سرعت نور رسوندیم به آقا رضا.​

 

[پرینز نوچی]

آقا رضا با دیدن ما که با نیشای باز بهش نگاه می کردیم با پوفی گفت:
- بلاخره فهمیدین چه کمه؟
دوتایی گفتیم:
- آره
- خب بگین چی کمه؟
اول کاپیتان نست آکرمن گفت:ما همه چی داریم که همشون مربوط به واقعیت میشن ولی چیزی که مربوط به موضوعای تخیلی و فانتزی بشه نداریم.
- خب؟
من گفتم:
- یه تالار می خوایم بزنیم که مربوط به همشون بشه و درباره اساطیر ،افسانه‌ها،موجودات خیالی و... بشه
- اسمشو چی می خواین بذارین؟
عین خنگا به آقا رضا نگاه کردیم، تازه یادمون اومد اصلا روی اسم تالار فکر نکردیم​

 

[پرینز نوچی]

دوتایی راه می رفتیم و فکر می کردیم که اسمش رو چی بذاریم که یه هو کاپیتان نست گفت: بُعد میانه
منو آقا رضا مثل علامت سوال نگاهش کردیم که شروع به توضح دادن:
_ بعد میانه یعنی بعدی که میان واقعیت و وهمه و اونجا تخیل فرمانروایی می کنه،به چند بخش تقسیم میشه اول آکادمی ماورا که اونجا کسایی که به تخیل و فانتزی علاقه مندن می تونن بیان اونجا جز بعد میانه بشن دوم آمازون که خودش به چند بخش تقسیم میشه اول اساطیر که در مورد خدایان باستانی در کشورهای مختلفه مهمترینش ایرانه ویونان و ...، بخش دوم افسانه‌ها که در مورد افسانه‌های کشورهای مختلف و افراد افسانه‌‍ای در فرهنگشونه، بخش سوم در مورد موجودات خیالی که هرکشور برای خودش یه سری موجود خیالی داره که اون بخش ما اوناست، بخش...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[پرینز نوچی]

با آقا رضا با دهن باز به کاپیتان نست نگاه می کردیم، بهش گفتم:
_چجوری به ذهنت رسید؟
فقط با لبخند نگام کرد
آقا رضا گفت:
_ خب تصویب شد بعد میانه با ابن بخش چیز دیگه ای نمی خواین؟
من گفتم:
- چرا یه بخش اطلاعیه یه بخش مسابقات و راستی کتابخونه هم می خوایم و یه بخش متروکه.
آقا رضا اینا رو هم نوشت گفت:
- دیگه تموم؟
من لبخند زدم و نست گفت:
- تموم.​

 

[پرینز نوچی]

اینجوری شد که تالار بعد میانه زده شد و ما در کنار آقا رضا و سرپرست عمومی روشنک بانو کارمون رو شروع کردیم و با کلی سختی و مشقت ولی به کارمون ادامه دادیم ، حتی تو خوابمون هم با اساطیر درگیر بودیم مثلا زئوس با ثور مگه ولمون می کردن اگه ولمون میکردن تیر، اهورامزدا و اهریمن جاشون رو می گرفتن ولی ما ناامید نشدیمو به تاپیک زدن در این تالار ادامه دایم و با افتخار می تونم بگم
بزرگترین گنجینه فانتزی و تخیلی رو جمع کردیم و به خودمون می بالیم​

 

[پرینز نوچی]

این داستان چورنی اوپال بود
ولی منتظر داستان کاپیتان نست آکرمن و ونوس باشید
اونا هم صحبت هایی دارند​