مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

[•HOORYA•]

سلام
یه رمانی قبلا خوندم که یه پسر فقیر که پدر و مادرش رو از دست داده دنشجوی رشته پزشکی بود و به رفیقش یکی از کلیه هاشو اهدا کرده بود، بعد از مدتی یه دختر پولدار تو دانشگاه عاسق این پسر میشه و ..... در اخر کار هم هم پسره هم دختره میمیرن

یاسمین به قلم میم مودب پور

 

[Mobina.mff]

یک مشت خالی از زندگی

مطمئنین؟

 

[Reza_16]

یاسمین به قلم میم مودب پور

مرسی..دمت گرم♥️

 

[n.rahmani]

با سلام چند وقت پیش رمانی خوندم ممنون میشم اسمش رو بگید
در مورد مردیه که به دلیل انتقام همسر باردارش رو اذیت می‌کنن و اون مرده زنش رو از دست میده ، خواهر زنش عاشقش بوده و میخواد که باهاش زندگی کنه ، مرده به سختی قبول می‌کنه و باهم ازدواج میکنن و داستان خیلی ادامه داره

 

[گل گندم]

سلام دنبال اسم یک رمانم که دختره پیش عموی ناتنیش که فکرکنم اسمش محمد بود زندگی میکنه که حسابداریک شرکته وعموهه مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه چون دختره خونوادش همه فوت شدن دختره از عموش که حالاشوهرشه فوت وفن حسابداری رویادمیگیره وتوی کارش خرفه ای میشه شوهرش فوت میکنه ودختره جاشوتوی شرکت میگیره وهیچ کسی هم خبرنداره ایناازدواج کردن ودرگیر یک پرونده کلاهبرداری میشه که یک طرف پرونده دختره زندانیش میکنه باکمک همین دختره پرونده کلاهبرداری رو حل میکنه فکرکنم دختره بعدهامادرش روپیدامیکنه که خادج از کشور بوده

 

[کاکتوس]

با سلام چند وقت پیش رمانی خوندم ممنون میشم اسمش رو بگید
در مورد مردیه که به دلیل انتقام همسر باردارش اذیت میکنن و اون مرده زنش رو از دست میده ، خواهر زنش عاشقش بوده و میخواد که باهاش زندگی کنه ، مرده به سختی قبول می‌کنه و باهم ازدواج میکنن و داستان خیلی ادامه داره

«زمهریر هور» رو یه سرچ بزن
اسم پسره ماکانه فکر کنم که برادرش هم پلیس بود.

 

[گل گندم]

اسم رمانی رومیخواستم که دختره اسمش برفین بود توی یک مغازه تایپ وتکثیرکارمیکرده پسره داخل بانک روبه روییشون کارمیکنه چون برفین بهش یکبار نمیدونم بی محلی کرده بوده یا چیکارکرده بعدش مجبورش میکنه مدام بیاد به خونش پسره مشکل روحی روانی داره دقیق یادم نیست فکرکنم به خاطر مادرش....

 

[حیران]

یه رمانی بود پلیسی بود
دختره مادر پدرش فوت کرده بودن و این با عموش که مجرد بود زندگی میکرد عموش پلیس بود این پیش دانشگاهی بعد این تو مدرسه اشون خیلی شر بوده یه بار هم که میخواستن به بابای دوستش زنگ بزنن بیاد مدرسه (چون دوسته نمره اش بد شده بوده)این میره رو دیوار مدرسه و سیما میزنه به هم زنگ میخوره همه فکر میکنن مدرسه تموم شده
از اونور هم یه خاله داشته که خیلی همش میگفته تو با یه مرد جوون چرا زندگی میکنی و اینم میگفته نه و اینا
این میخواسته پلیس بشه عموش نمیذاشته تهشم شرط میزاره که خودم باید اموزشت بدم و اینم پلیس میشه و میره ماموریت و اینا ماموریتش و یادم نیست فقط همینارو یادم بود
میشناسید؟

اگه اسمشو فهمیدید بگید

 

[Mers~]

سلام دوستان یه رمانی بود که دختره دبیرستانی بود و تو دبیرستانشون آدامس‌هایی رو پخش میکردن که اعتیاد آور بود بعد این دختره که عموش و پسر عموش پلیس هستن از دختره کمک می‌خوان تا بتونن اونا رو دستگیر کنن که بعد دختره عاشق پسره عموش میشه و پسر عموش هم به یه ماموریت می‌ره دیگه بقیه اش رو یادم نمیاد

منو کم آوردن محاله

 

[mehrazar]

اگه اسمشو فهمیدید بگید

باش