متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار ادگار آلن پو

  • نویسنده موضوع بابای دخترش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 312
  • کاربران تگ شده هیچ

آبی پَرَست؛

هنرمند انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,475
پسندها
34,121
امتیازها
64,873
مدال‌ها
43
  • #11
نمیتوانم از این بهتر برایت شرح دهم

نمی توانم از این بهتر برایت شرح دهم
که احساسم چه بود
جز این که بگویم
قلب ناشناس تو انگار برای اقامتی تا همیشه به آغوش من راه یافت
چنان که قلب من نیز ، به گمانم ، به آغوش تو
و از آن دم ، من عاشقت شدم
آری
اکنون حس می کنم
که در آن عصرگاه رویاهای شیرین
چنین شد که نخستین سپیده عشق بشری
بر شب یخ آجین روحم منفجر شد
از آن هنگام نامت را ندیده ام و نشنیده ام
مگر به لرزشی بر اندامم
نیم از شعف ، نیمی از اضطراب
سال های سال ، نام تو از لبانم نگذشت
اما اکنون روحم نوشدش با عطشی دیوانه وار
تمام وجودم به جست و جو تو فریاد می زند
حتی پچ پچه ای از تو
لرزش احساسی غریب را در من بیدار می کند
ترکیبی مبهم از اشک و شادمانی دست افشان
حسی وحشی و غیر قابل شرح که به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : آبی پَرَست؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا