کامل شده مجموعه دلنوشته‌های خلیج فارس | زهرا نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Violinist cat❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 756
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خالق پروانه‌ها
نام اثر: خلیج فارس
نویسنده: زهرا
تگ: منتخب
ویراستار: Xypшид hvězdný stín
خلیج فارس3.jpg
مقدمه:
می‌نویسم که به یاد آرم ما هرگز دور نمی‌شویم. حتی اگر تو زیر خاک خفته باشی و من بیدار، روی آن. ما همیشه نزدیک و دوستدار خواهیم ماند حتی اگر تا ابد قرارمان به دیدار نباشد.
عزیزم ما تجسد آرزوهای مرده‌ی این سرزمینیم. ما کولبران اندوه بر شیب کوه‌هایی به بلندای زاگرسیم.
ما پرنده‌های آوازخوان بر شاخه‌های پیر درخت بیدیم. ما سرود بیداری در گوش خفتگان شهریم.
دوری دروغی بیش است.
چرا که ما به نزدیکی خلیج فارس و بوشهریم.

به یاد کیانوش، زادروزت خجسته.
۰۱/۱۲/۲۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg









نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
تو زیبایی، زیباتر از رویای آزادی.
آبی‌تر از خلیج فارس
و روشن‌تر از آفتابی.
تو مثل مهابت زاگرس و زیبایی شیرازی.
غمگین مانند خرم‌شهر و خون‌گرم چون بوشهری.
تو تمام شکوه ایرانی.
تو خودِ وطنی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
شباهنگام در پل بیستون ملاقاتت خواهم کرد.
چشم‌هایت را در آرامی اقیانوس آرام
میان ماهی‌ها صید می‌کنم.
من در کاروانسرای مشیرالملک که قدیم زندانی تاریک بود، به انتظارت نشسته‌ام. نمی‌دانم مهمان دلتنگی‌ام یا اسیر انتقام.
تو روشن‌تر از مسجد مکی در تاریکی شبی.
زیبایی، مثل تماشای طلوع آزادی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
ما روزی دوباره هم را ملاقات خواهیم کرد.
چه فرقی می‌کند در دامنه‌های سهند یا سبلان؟
چه تفاوتی دارد این دیدار دوباره زیر شکوفه‌های گیلاس باشد یا بادام؟ مگر فرقی هم می‌کند در ارس ببینمت یا کارون؟ ما زیر همان درخت دار، که تو را از من گرفت دوباره هم را خواهیم دید.
ما به ایران برمی‌گردیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
جای تو جوری خالی‌ست، انگار که یکی از سین‌های سفره‌ی هفت سین کم باشد، انگار پاییز آمده و باران نمی‌بارد، نبودنت مثل زمستان بدون برف است، مثل رودابه‌ی بی‌زال، بیژن بی‌منیژه.
می‌بینی نداشتنت چه دشوار است؟ این روزها حس می‌کنم خیلی گریسته‌ام؛ مثلا به وسعت خلیج فارس.
راستی، نبودنت مثل آن خلیجی‌ست که کنارش فارس نمی‌آورند. همین‌قدر ناقص و نادرست.
توصیف دقیقش همین می‌شود؛ نبودنت خیلی «نادرست» است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
تو مثل صبح‌های بی‌دار شهرمان پر از امیدی.

آن‌قدر آرزو داری که برای بر آورده شدنشان یک دشت قاصدک نیاز است و تو تک تکشان را با رویاهای بی‌شمارت فوت می‌کنی.
تو مثل شب‌های تهران می‌مانی، کنار برج میلاد.
گاهی هم مانند خرمشهر بی‌پناه و ملول می‌شوی. این مواقع دلم می‌خواهد بغلت کنم شاید پناهت شوم.
حرف زدنت طوری با ذوق است انگار صبح آزادی رسیده. تو پر از امید فردایی. چشم‌هایت یک طوری زیباست انگار کاخ گلستانی. قلبت مثل میدان نقش جهان می‌ماند. اصلاً تو نقشه‌ی ایرانی، پر از پویا، پر از پژمان و فریادی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
تو مثل پرواز پرنده بعد از اسارتی، همین قدر رها.
خندیدنت مانند شکفتن یک دشت لاله می‌ماند.
پر از زندگی و امید. تو را انگار فروغ نوشته و فریدون خوانده. همین قدر بی‌پروا و زیبا. اما کاش یک ماهی بودی، تا در تنگ سفره هفت سین بندازمت و تا ابد کنار خودم نگهت دارم.‌ یا تو خلیج فارس و من بوشهر. آن وقت همیشه کنار همیم. نزدیکِ نزدیک‌.
تو را من در چکامه‌های یوشیج پیدا می‌کنم، تو هم مرا در جهانی که بودنت خیال نیست پیدا کن.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
وجود داشتن بی‌تو دشوار است. انگار پرنده دیگر پرواز نمی‌کند، قوها دیگر عاشق نمی‌شوند، آسمان نه آفتابی می‌شود، نه بارانی. وجود نداشتنت مثل قطع حیات می‌ماند. غمگین است مانند جدایی مادر از فرزند. تو یک طور زیبایی انگار صبح بهاری. بدا به حال من که در ناعدالتی‌های سرزمینمان از دستت دادم و خوشا به حال تو، که ایستاده رفتی. مثل همیشه جسور، انگار افسانه‌های شاهنامه‌ای.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
عزیزم زخم‌هایی که به روح آدمیزاد می‌نشیند را چطور می‌شود درمان کرد؟ کدام خاکی پذیرای خاطرات تو است؟ مرا ببخش که می‌خواهم دفن‌شان کنم، آخر نمی‌دانی تردد یادواره‌هایت در این ذهن لعنتی چه آزاری است. این روزها کوچک‌ترین چیز، مثل پرواز پروانه می‌تواند تو را به یادم آورد. منِ بی‌تو انگار «هویت» ندارد. انگار وجودش از دنیا پاک شده و حالا هیچ‌کس او را نمی‌بیند. من هم نمی‌توانم ببینمشان، چرا که چشم‌هایم فقط در جستجوی چشم‌های تو است.
کنار خلیج فارس می‌نشینم
انتظار «آمدنت» را می‌کشم
و تو با نیامدنت تا ابد منتظرم می‌گذاری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا