مهم ... مجموعه اشعار شاعران خارجی ...

[سَنا]

به کوهستان که می‌روی
بیروت به سرزمینی غیرقابل سکونت بدل می‌شود
از ییلاق بیزارم!
از هرآنچه که تو را از آغوش من دور می‌کند بیزارم!

"نزار قبانی"

 

[سَنا]

از آن دم که دوستت داشتم..
جهان، از آن‌چه بود، زیباتر شد!
گل‌ها روی شانه‌هایم به‌خواب می‌روند!
خورشید بر کف دستانم می‌چرخد!
و شب، جویبارهایی از نواهاست!
‏
"عبدالقادر مكاريا"

 

[سَنا]

غمگینَت خواهند کرد
بسیار هم غمگین ..
آنوقت حتما مرا به خاطِر خواهی آورد .

"جمال ثریا"

 

[سَنا]

هر سخنی عادی ست ،جُز یک سخن
هر اسمی ساده است جُز یک اسم
همه ی روزها تکراری اند
جُز یک روز
عشقت و اسمت
و روزی که همدیگر را دیدیم!

"شیرکو بیکس"

 

[سَنا]

اگر
در آستان حُسنت
ساکت ایستاده‌ام
از آن روست که سکوت
در حریم زیبایی، خود،
زیبایی است...

"نزار قبانی"

 

[سَنا]

دلش می خواست نباشد
ساكَش را بست
و تمام شهر را با خود برد...


"جمال ثریا"

 

[سَنا]

دو دستت را به من بسپار
که با آن‌ها
دلِ خود را نگه دارم..

"محمود درويش"

 

[سَنا]

گل‌های سرخ بر شاخه
دست تو‌ بر روی کمر
می‌خواستی چه بگویی؟
‌
"‌یانیس ریتسوس"

 

[سَنا]

محبوبم می‌پرسد:
تفاوت میان من و آسمان چیست؟
تفاوت این است عشق من
وقتی تو می‌خندی ،
آسمان از یادم می‌رود ...!

"نزار قبانی"

 

[سَنا]

معشوقم
به من گفته
که مرا می‌خواهد
ازین رو
به خوبی از خودم مراقبت می‌کنم
حواسم هست به کجا می‌روم
و می‌ترسم
هر قطره باران که بر من می‌افتد
باعث مرگم شود

"برتولت برشت"