مشاعره مشاعره با حرف ب

[Delaram*☆♡]

برف باریده بر این جاده و جایت خالیست

دست در دست من اما رد پایت خالیست

روی این جاده ی یخ بسته ی بی مقصد آه

چقدر جاذبه ی گرم صدایت خالیست

 

[m.sina]

برف باریده بر این جاده و جایت خالیست

دست در دست من اما رد پایت خالیست

روی این جاده ی یخ بسته ی بی مقصد آه

چقدر جاذبه ی گرم صدایت خالیست

بعد عمری مات بودن در زمین فهمیده ام

بردن از تقدیردر قانون این شطرنج نیست

 

[لیلا؛]

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

ای مجلسیان راه خرابات کدام است

 

[لیلا؛]

بی‌تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

 

[لیلا؛]

بنده‌وار آمدم به زنهارت

که ندارم سلاح پیکارت

 

[لیلا؛]

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند

گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند

 

[لیلا؛]

بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز رازِ نهانم نمی‌دهد

 

[لیلا؛]

بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند

که به بالایِ چَمان از بُن و بیخَم بَرکَنْد

 

[لیلا؛]

به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد

تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد

 

[لیلا؛]

به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد

که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد