مشاعره مشاعره با حرف خ

[فلورا.]

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد

پشت دریا شهری است

 

[ملکه جهنمی❄]

خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت

 

[m.sina]

خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت

خوش است از همه با هر زبان روایت عشق
ولی روایت آن چشم مهربان خوشتر

 

[ملکه جهنمی❄]

خوش است از همه با هر زبان روایت عشق
ولی روایت آن چشم مهربان خوشتر

خیزید و خز آرید که هنگان خزان است
با خنک از جانت خارزم وزان است

 

[m.sina]

خیزید و خز آرید که هنگان خزان است
با خنک از جانت خارزم وزان است

خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان برکناری

هر که را با دلستانی عیش می‌افتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری

 

[ملکه جهنمی❄]

خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان برکناری

هر که را با دلستانی عیش می‌افتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن

 

[m.sina]

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن

خال تو به هر حال پسندیدهٔ ماست
زلف تو چو حال دل غم دیدهٔ ماست
آن خال که بر چاه زنخدان داری
تر میدارش که مردم دیدهٔ ماست

 

[ملکه جهنمی❄]

خال تو به هر حال پسندیدهٔ ماست
زلف تو چو حال دل غم دیدهٔ ماست
آن خال که بر چاه زنخدان داری
تر میدارش که مردم دیدهٔ ماست

خار کش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت

 

[Tara Motlagh]

خار کش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت

خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری

 

[ملکه جهنمی❄]

خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری

خرمی بر ما شایدکه به سالی زین پیش

رخت افکندیم از شهر سوی هامونا