مشاعره مشاعره با حرف ز

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم
فرداست که سر حلقه ارباب جنونم

بار دلم از کوه فزونست عجب نیست
گر خم شود از بار چنین قد چو نونم

ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺩﻝ ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﺟﺎﻥ ﮐﺮﺩ
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﺩ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩ

 

[m.sina]

ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺩﻝ ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﺟﺎﻥ ﮐﺮﺩ
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﺩ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩ

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم

تا نگویی اشک‌های شمع از کم طاقتی‌ست
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم

تا نگویی اشک‌های شمع از کم طاقتی‌ست
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم

زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، م**س.ت
مرده دل کی عشق را آرد به دست

 

[m.sina]

زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، م**س.ت
مرده دل کی عشق را آرد به دست

زخمی که زند دستت بر عاشق سرمستت
نتواند غیر تو تدبیر دوا کردن

مرغی که چشد یک دم از دانه دام تو
در خاطر او ناید آهنگ هوا کردن

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زر و نعمت اکنون بده کان تست

که بعد از تو بیرون ز فرمان تست

نخواهی که باشی پراکنده دل

پراکندگان را ز خاطر مهل

پریشان کن امروز گنجینه چست

که فردا کلیدش نه در دست تست

 

[Arjmand]

ز چشمِ من بپرس اوضاعِ گردون

که شب تا روز اختر می‌شمارم

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

 

[m.sina]

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

زاهد خیال طعنه رها کن که مرد عشق
گر طاعتی نکرده ریا هم نمیکند

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زاهد خیال طعنه رها کن که مرد عشق
گر طاعتی نکرده ریا هم نمیکند

زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

 

[m.sina]

زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

ز روی خوب تو برخورده ام خوشا دل من
که هم عطای تو را دید و هم لقای تو را

سزای خوبی نو بر نیامد از دستم
زمانه نیز چه بد می‌دهد سزای تو را