مشاعره مشاعره با حرف ح

[m.sina]

حکایت کرد با شیرین سرآغاز

که وقت آمد که بر دولت کنی ناز

حلقه دام گرفتاری دهن واکردن است
ماهی لب بسته را قلاب نتواند گرفت

منت الماس از بی جوهری خواهد کشید
هر لب زخمی که از تیغ آب نتواند گرفت

 

[ملکه جهنمی❄]

حلقه دام گرفتاری دهن واکردن است
ماهی لب بسته را قلاب نتواند گرفت

منت الماس از بی جوهری خواهد کشید
هر لب زخمی که از تیغ آب نتواند گرفت

حاشا که به عالم از تو خوش‌تر یاری‌ست
یا خوب‌تر از دیدن روی‌ات کاری‌ست
اندر دو جهان دلبر و یارم تو بسی
هم پرتؤ توست، هر کجا دلداری‌ست...

 

[m.sina]

حاشا که به عالم از تو خوش‌تر یاری‌ست
یا خوب‌تر از دیدن روی‌ات کاری‌ست
اندر دو جهان دلبر و یارم تو بسی
هم پرتؤ توست، هر کجا دلداری‌ست...

حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سر عقل امده هر بنده که دیوانه توست

 

[₰جادوگرِخویش₰]

حوادث چو باد است و گیتی چو دریا
خلایق چو کشتی و عدلش چو لنگر

 

[m.sina]

حوادث چو باد است و گیتی چو دریا
خلایق چو کشتی و عدلش چو لنگر

حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد

کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن
چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد

 

[ملکه جهنمی❄]

حال مرا هر کس که می‌پرسد بگو خوب است
اشکش روان، اندوه جاری، زخم‌ها کاری‌ست

 

[فلورا.]

حدیث نیک و بد ما نوشته خواهـد شد

زمانـه را سنـد و دفتری و دیوانی است

 

[ملکه جهنمی❄]

حال سوخته را سوخته دل داند و بس

شمع دانست که جان دادن پروانه ز چیست

 

[فلورا.]

حُسن تو همیشه در فزون باد

رویت همه ساله لاله گون باد

 

[ملکه جهنمی❄]

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام