متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,043
  • بازدیدها 7,954
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,021
چو کسی در آمد از پای، و تو دستگاه داری


گرت آدمیتی هست، دلش نگاه داری





به ره بهشت فردا نتوان شدن ز محشر


مگر از دیار دنیا که سر دو راه داری





همه عیب خلق دیدن، نه مروت است و مردی


نگهی به خویشتن کن، که تو هم گناه داری





ره طالبان و مردان، کرم است و لطف و احسان


تو خود از نشان مردی، مگر این کلاه داری





به چه خرمی و نازان گرو از تو برد هامان


اگرت شرف همین است که مال و جاه داری





چه درخت‌های طوبی‌ست نشانده آدمی را


تو بهیمه‌وار الفت به همین گیاه داری





به کدام روسپیدی طمع بهشت بندی


تو که در خریطه چندین ورق سیاه داری





به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت


که نماند این تقرب که به پادشاه داری





تو مسافری و دنیا سر آب کاروانی


نه معول است پشتی که بر این پناه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,022
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن


ترک منِ خرابِ شب‌گردِ مبتلا کن





مائیم و موج سودا، شب تا به روز تنها


خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن





از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی


بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن





ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده


بر آب دیده ما، صد جای آسیا کن





خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا


بکشد کسش نگوید، تدبیر خون‌بها کن





بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد


ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن





دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد


پس من چگونه گویم، کان درد را دوا کن





در خواب دوش، پیری در کوی عشق دیدم


با دست اشارتم کرد،‌ که عزم سوی ما کن





مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,023
روزی که این قطار قدیمی


در بستر موازی تکرار


یک لحظه بی بهانه توقف کند


تا چشم های خسته ی خواب آلود


از پشت پنجره


تصویر ابرها را در قاب


و طرح واژگونه ی جنگل را


در آب بنگرند


آن روز


پرواز دستهای صمیمی


در جستجوی دوست


آغاز می شود...





قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,024
این دغل دوستان که می‌بینی


مگسانند دور شیرینی





تا حُطامی که هست می‌نوشند


همچو زنبور بر تو می‌جوشند





باز وقتی که ده خراب شود


کیسه چون کاسهٔ رباب شود





ترک صحبت کنند و دلداری


معرفت خود نبود پنداری





بار دیگر که بخت باز آید


کامرانی ز در فراز آید





دوغبایی بپز که از چپ و راست


در وی افتند چون مگس در ماست





راست خواهی سگان بازارند


کاستخوان از تو دوستر دارند





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,025
باغِ باران خورده ، می نوشید نور


لرزشی در سبزه های تر دوید


او به باغ آمد ، درونش تابناک


سایه اش در زیر و بم ها ناپدید





شاخه خم می شد به راهش م**س.ت بار


او فراتر از جهان برگ و بر


باغ ، سرشار از تراوش های سبز


او ، درونش سبز تر ، سرشارتر





در سر راهش درختی جان گرفت


میوه اش همزاد همرنگ هراس


پرتویی افتاد در پنهان او


دیده بود آن را به خوابی ناشناس





در جنون چیدن از خود دور شد


دست او لرزید ، ترسید از درخت


شور چیدن ترس را از ریشه کند


دست آمد ، میوه را چید از درخت





سهراب_سپهری
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,026
گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم


همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم





به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام


خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم





پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد


آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم





پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب


تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم





منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن


از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم





دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب


کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟





چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید


با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟





دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا


بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,027
من نفهمیدم چرا می نویسم


از خودم می گویم


یا از دنیا برای خودم می نویسم


یا برای دیگران


اینقدر فهمیدم که پای کسی


یا چیزی در میان است


از من و دنیا بیشتر


از من و دیگران بزرگتر .





بیژن_جلالی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,028
تقصیر باغچه ها نیست !


بعضی گل ها


تنها زیر نور ماه می رویند!


مثل رویایی که شب رفتنت


حوالی خانه ما بود.





سیروس_جمالی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,029
سوز تو کجا گیرد، در خرمنِ هر خامی؟


مرغ تو فرو ناید، ای دوست به هر بامی





مرد ره سودایت، صاحب قدمی باید


کان بادیه را نتوان، پیمود به هر گامی





بد نام ابد کردم، خود را و نمی‌دانم


درنامه اهل دل، نیکوتر ازین نامی





از عشق تو زاهد را دم گرم نخواهد شد


زیرا که بدان آتش هرگز نرسد خامی





دیوانه دلی دارم، کارام نمی‌گیرد


جز بر در خماری، یا پیش دلارامی





از تو نظری سلمان، می‌دارد و می‌شاید


درویشی اگر خواهد، از پادشه انعامی





لب را به سخن بگشا، زیرا که ندارد دل


غیر از دهنت کامی، و آنگاه چه خوش کامی





آغاز غمت کردم، تا چون بود انجامش


این نیست از آن کاری، کان را بود انجامی





سلمان_ساوجی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,216
پسندها
4,758
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #1,030
ما می رویم ، و آیا در پی ما ،


یادی از درها خواهد گذشت ؟


ما می گذریم ، و آیا غمی بر جای ما ،


در سایه ها خواهد نشست؟


برویم از سایه نی ، شایدجایی ،


ساقه آخرین ،


گل برتر را در سبد ما افکند...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا