دفتر خاطرات دفتر خاطرات M A H D I S | اختصاصی انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ANAM CARA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 199
  • کاربران تگ شده هیچ

ANAM CARA

مدیر ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,155
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
سطح
32
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
IMG_20240128_140434_502.jpg
بسم‌تعالی~
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده


این تاپیک متعلق به M A H D I S M A H D I S هست و شخص دیگری اجازه فعالیت در آن را ندارد. برای داشتن تاپیک مشابه درخواستتون رو در این تاپیک اعلام کنید.
درخواست تاپیک دفتر خاطرات نویسندگان
 
امضا : ANAM CARA

M A H D I S

مدیر بازنشسته کتاب + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
574
پسندها
8,702
امتیازها
24,973
مدال‌ها
36
سن
23
سطح
20
 
  • #2
به نام خدا
توجه: صرفا نوشتن با این فونت بخاطر علاقمه و هیچ جدیتی در من وجود ندارد!

سلام :)
داشتم فکر می‌کردم که دفتر خاطرات برای آدم برون‌گرایی مثل من چقدر می‌تونه خوب باشه *-* اونم آدمی مثل من که عاشق حرف زدن، بحث کردن و خاطره تعریف کردنه و تعداد گوش شنوا براش کمه :)
حالا نمی‌خوام مظلوم نمایی کنما چون اصلا کم نمیارم :))
بازم حرف می‌زنم و حرف می‌زنم و حرف می‌زنم!
داشتم فکر می‌کردم از کجا بهتون بگم که چنین شد و چنان شد؟ که... .
راستش خیلی کوچولو بودم که عاشق کتاب خوندنای بابام شدم.
از سر کار که میومد؛ رکابیش رو می‌پوشید، پاچه‌های شلوار کردیش رو می‌کشید بالا و رو بالش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M A H D I S

M A H D I S

مدیر بازنشسته کتاب + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
574
پسندها
8,702
امتیازها
24,973
مدال‌ها
36
سن
23
سطح
20
 
  • #3
اِهم! عه بعدا چه زود رسید!
کجا بودم؟ از همون اول ابتدایی تا دوازدهم، تا که در خونه باز میشد، شروع می‌کردم به حرف زدن از ماجرای اون روز مدرسه! تا جایی که مامانم بعد نهار که می‌رفت برا چُرت روز، بالاسرش من کماکان روضه می‌خوندم.
یه دختر بچه رو تصور کنید که یه ریز حرف میزنه و بقیه هم گوش می‌دن و گاهی غر میزنن و گاهی هم جواب میدن:))) اگه متوجه می‌شدم حواس‌شون به حرفام نیست، قهر می‌کردم و خیلی جدی ساک ورزشی رو می‌بستم و می‌رفتم خونه عموم که بچه نداشتن تا منو به سرپرستی بگیرن! (به ولله که اینم بدون اغراق، لوسم خودتونید!)
مامانم کلاس سوم بودم که همراه زنگ انشا منو کشوند به نوشتن... . قبلا می‌نوشتم ولی نه جدی جدی! مامانم منو می‌شوند رو میز و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M A H D I S

M A H D I S

مدیر بازنشسته کتاب + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
574
پسندها
8,702
امتیازها
24,973
مدال‌ها
36
سن
23
سطح
20
 
  • #4
سلام :) حال و احوال؟
یکی از بدیای این دوره از زندگیم، شلوغی بیش از حد کارام و دنیامه. نمی‌دونم چطور میشه مدیریتش کرد که بتونم به روتین برسم و نظم به زندگیم بیاد! البته به عنوان یه entp اصلا ادعایی ندارم که قبلا منظم بودم و الان جبر زمونه نذاشته! با یکم تاخیر بریم برای ادامه.
تمام دوران کودکیم به نوشتن داستان‌های کودک و ابتدایی گذشت. گاهی فکر می‌کنم کجان اون همه دست‌نوشته‌هام؟ چرا هیچ کس نخواست اونارو برام نگه داره تا به یادگار بمونه؟ چرا به ذهن‌شون نرسید که حالا بچه‌مون استعدادش اینه بفرستیمش تو این مسیر؟ چرا براشون ارزشمند نبود؟
گاهی واقعا این افکار ناراحتم می‌کنه و افسوس می‌خورم. نوشتن یه جور عجیب تو خانواده‌‌مون بی‌اهمیت بود. قبلا گفتم، دغدغه‌های فانتزی منو هیچ‌کس درک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H D I S

M A H D I S

مدیر بازنشسته کتاب + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
574
پسندها
8,702
امتیازها
24,973
مدال‌ها
36
سن
23
سطح
20
 
  • #5
حس می‌کنم نسبت به چیزی که تو ذهنمه، خیلی پراکنده می‌نویسم.

تمام زندگیم شده بود رمان! رمانی که بتونه منو از آدما دور کنه.
رمانی که توصیفاتش منو غرق زندگی مرفه و بی‌دغدغه‌ش کنه.
با دوستم رمانایی که می‌خوندیم، تحلیل می‌کردیم و عاشق یه شخصیت مشترک می‌شدیم. حتی یه لیست داشتیم از اسم رمانایی که خوندیم.
حالا چی‌شد که شروع کردم به نوشتن رمان؟ قبلش می‌نوشتم ولی همه نوشته‌هام خلاصه می‌شد به دل‌نوشته‌های عاشقانه‌ای که مخاطب نداشت.
اون زمان رفتن به کلوب و ریختن یه فیلم و اهنگ درست حسابی تو خانواده‌مون جرم بود و تنها سرگرمیم خوندن رمان و کتاب شعر بود. فکر کن تا کلاس هفتم‌ من اصلا آهنگی گوش نمی‌دادم! خواننده محبوبی نداشتم! فقط از بچه‌ها شنیده بودم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H D I S

موضوعات مشابه

عقب
بالا