مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

[اِنزوا؛]

«دست مرا بگیر. با تو می‌خواهم برخیزم. تو رستاخیز حیات منی.»
مثل خون در رگ های من /احمد شاملو

 

[اِنزوا؛]

«آنچه که نگاهش می‌کنی اهمیتی ندارد، آنچه که می‌بینی مهم است.»
کتابخانه نیمه شب /مت هیگ

 

[اِنزوا؛]

«هر چه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود.»
مثل خون در رگ های من / احمد شاملو

 

[اِنزوا؛]

«آنچه انگیزه‌ی زیستن می‌دانند خود بهترین سبب برای مرگشان می‌شود.»
افسانه‌ی سیزیف /آلبرکامو

 

[اِنزوا؛]

«نکتهٔ طنزآمیز اما اساساً امیدبرانگیز این است که ما اغلب خیلی خوب می‌دانیم که چطور برای غریبه‌های اطرافمان دوستان خوبی باشیم، اما به خودمان که می‌رسد نابلد هستیم.»
خودشناسی /آلن دوباتن

 

[اِنزوا؛]

«غم دردناک پیری اینست که دیگر گوش کسی بدهکار حرف آدم نیست. او را به سکوت و تنهایی محکوم می‌کردند. به او اخطار می‌کردند که باید به زودی بمیرد.»
دلهره هستی /آلبرکامو

 

[اِنزوا؛]

«تحمّلِ تنهایی از گدایی دوست‌داشتن آسان‌تر است.»
شهری که دوست میداشتم /نادر ابراهیمی

 

[اِنزوا؛]

«می‌پرستم پاره خاکی را که تویی، چون از مزرع سبز فلک دیگر ستاره‌ای از آن من نیست. تو هر دم ضرباهنگ تکثر عالم هستی را تکرار می‌کنی.»
صد غزل عاشقانه /پابلو نرودا

 

[اِنزوا؛]

«این که مرا به سوی تو می‌کشد عشق نیست، شکوه توست؛ و آنچه مرا به انتخاب تو برمی‌انگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشه‌های ماست»
مثل خون در رگ های من /احمد شاملو

 

[اِنزوا؛]

«چشم‌های تو که مثل خون در رگ‌های من دوید، یک بار دیگر مرا به زندگی بازگرداند.»
مثل خون در رگ های من /احمد شاملو