• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان محابا (جدال) | h.v_asel کاربر انجمن یک رمان

h.v_asel

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
198
پسندها
1,142
امتیازها
6,533
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
محابا (جدال)
نام نویسنده:
حافظ وطن دوست (kan)
ژانر رمان:
ژانر: #عاشقانه #طنز #تراژدی #جنایی
کد رمان:5678
ناظر رمان:
Abra_. Abra_.

خلاصه: دنیا همیشه به خواست ما نمی‌چرخد؛ اتفاقات آن‌طور که شاهدش هستیم اتفاق نمی‌افتند؛ اکثر حقایق برملا نمی‌شوند و حتی رازهایی که گمان می‌کنیم فاش شدنشان به نفعمان است در اصل به ضررمان منتهی می‌شود؛ حقیقت، زمان و مکان نمی‌شناسد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : h.v_asel

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,019
پسندها
2,924
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

h.v_asel

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
198
پسندها
1,142
امتیازها
6,533
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
خیره به صفحه‌ی گوشی بودم که برای بار سوم زنگ می‌خورد. پوف کلافه‌ای کشیدم و خودم رو روی صندلی ولو کردم. دستی به صورتم کشیدم. با قطع شدن تماس، صدای تقه‌ی در و پشت سرش صدای غزل من رو به خودم آورد.
- جناب سروان، می‌تونم بیام داخل؟
- بفرمائید.
اومد داخل و یه پرونده رو گذاشت رو میزم و لب زد.
- اطلاعاتی که از آخرین جسد پیدا شده به دست اومده توی این پرونده است؛ از اون جایی که سروان رفیعی الان مرخصی هستن این اطلاعات رو واسه شما آوردم.
- باشه ممنون؛ بذارش روی میز.
سرش رو به نشونه تایید تکون داد و پرونده رو گذاشت روی میز و رفت. فعلا واسه امروز بس بود؛ گنجایش این همه رو دیگه نداشتم؛ همه‌اش قتل همه‌اش جسد؛ این همه بدو بدو اما هنوز هیچی دستگیرمون نشده. از جام بلند شدم و اتاق رو به مقصد هوای آزاد بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : h.v_asel

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 4, کاربر: 2, مهمان: 2)

عقب
بالا