- تاریخ ثبتنام
- 20/8/24
- ارسالیها
- 160
- پسندها
- 386
- امتیازها
- 1,963
- مدالها
- 4
سطح
4
- نویسنده موضوع
- #121
برگهها را سرسنگین از من گرفت و سرسری نگاهی به آن انداخت و گفت:
- نگاهشون میکنم. لطفاً لیست هزینههای موادی که خودم پرداخت کردم رو هم برام بیار.
سری به علامت تایید تکان دادم دوباره پشت به من رویش را به پنجره کرد و عمیقاً به فکر فرو رفت. از اتاقش بیرون رفتم و مشغول پیدا کردن لیست هزینههایی شدم که خودش برای خرید مواد اقدام کرده بود و فاکتورهای آنها را به آن پنس کردم که به اتاقش ببرم اما در محیط کشت آزمایشگاه بود.
دوباره به اتاقم برگشتم و روی صندلیام ولو شدم و به فکر فرو رفتم. سعی کردم به تب و تابی که درونم از دیدن ناگهانیش غوغا کرده بود مسلط شوم. سپس نقشه بعدی را کشیدم. شیفتم را دوباره عوض میکنم. انگار راستیراستی موش و گربه بازی داشت میشد. فرار کردن من قطعاً او را نگران خواهد کرد...
- نگاهشون میکنم. لطفاً لیست هزینههای موادی که خودم پرداخت کردم رو هم برام بیار.
سری به علامت تایید تکان دادم دوباره پشت به من رویش را به پنجره کرد و عمیقاً به فکر فرو رفت. از اتاقش بیرون رفتم و مشغول پیدا کردن لیست هزینههایی شدم که خودش برای خرید مواد اقدام کرده بود و فاکتورهای آنها را به آن پنس کردم که به اتاقش ببرم اما در محیط کشت آزمایشگاه بود.
دوباره به اتاقم برگشتم و روی صندلیام ولو شدم و به فکر فرو رفتم. سعی کردم به تب و تابی که درونم از دیدن ناگهانیش غوغا کرده بود مسلط شوم. سپس نقشه بعدی را کشیدم. شیفتم را دوباره عوض میکنم. انگار راستیراستی موش و گربه بازی داشت میشد. فرار کردن من قطعاً او را نگران خواهد کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.