اشعار در حال ویرایش مجموعه اشعار مالگم | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

[FATEMEH.83]

نفهمیدی که آغوشت، لنگرگاه این کشتی است
رهایش کردی و آسان، به کوی جزر و مد رفتی​

 

[FATEMEH.83]

ظاهراً آمده بودی که مرهم بشوی
باطنت اما نشان استخوان در زخم شد​

 

[FATEMEH.83]

هر شب مشتی قرص اعصاب می‌خورم
این بود رهاورد عشق آتشین ما​

 

[FATEMEH.83]

خواب دیدم که تو گفتی بروی می‌میرم
مثل تو من به تو گفتم که از عشقت سیرم ​

 

[FATEMEH.83]

کسی پناه حرف های ما نبوده و نیست
امین صحبت ما تا همیشه دفتر ماست ​

 

[FATEMEH.83]

سکوت من نشانه‌ی علاقه‌ام به تو بود
زمانی که زبان همچو تیغ می‌رقصید ​

 

[FATEMEH.83]

و چون کلام لایق تو اختراع نشده
بیا و واژه نامه‌ی نگاه معنی کن​

 

[FATEMEH.83]

دوستش داری همین آتش به جانم می‌زند
خنده هایت تیشه بر بود و تبارم می‌زند​

 

[FATEMEH.83]

مرا که هرگز هیچکس نخواسته به درک
تو هم برو عزیز من ولی ... فدای سرت​

 

[FATEMEH.83]

اگر که دشمن و نقش مقابلم باشی
چه خوش است بوسه مرگ در حصار شمشیرت​