دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ‌نویسی | Deku~ کاربر انجمن یک رمان

[~Deku]

- آوردن بطری آب ممنوعه.
- پس با چی بخورم؟ دست خالی؟!
- اینم ممنوعه.
- پس کلاً نباید آب بخورم؟
- با قاشق یکبار مصرف می‌تونی.

 

[~Deku]

- عتیقه‌ها خیلی ارزشمندن
- هیچوقت این جمله رو درک نکردم. چطور چیزی که دیگه نمی‌شه ازش استفاده کرد ارزش داره؟
- اونا الآن عتیقه هستن، چون به قدری مقاوم ساخته شدن که تا به امروز باقی بمونن. هنوزم درک نمی‌کنی؟

 

[~Deku]

- تنها فایده خروس‌ها بیدار کردنمون بود؛ الآن دیگه ساعت زنگی داریم، پس می‌تونیم راحت شرشون خلاص بشیم و اونا رو نوش جانمون کنیم.
- نه، هنوز نیازشون داریم که مرغ‌هامون جوجه بیارن...

 

[~Deku]

- از این پس، تو بیشتر از اهریمن رانده شده نخواهی بود و پا گذاشتنت به این قصر، به قیمت مرگت خواهد شد.
- بدون شک درست می‌فرمایید! بنده حقیر به قدری خطاکار بودم که خداوند طردم کرد، و برای مجازات به اینجا فرستاد. شما ناجی من هستید سرورم، تا آخر عمر سپاسگزار این لطف بی‌کرانم!

 

[~Deku]

- چرا نمی‌ذاری اون آشپزی کنه؟!
- اون ولوم اجاق گاز رو ۳۶۰درجه چرخونده بود و خیال کرد خاموشش کرده درحالی که روی بیشترین شعله بود...

 

[~Deku]

- انیمیشن ریو چی یاد می‌ده؟
- این چگونه تنها گزینه موجود برای کراشمون باشیم.
- در واقع درستش این بود که بگی عشق راه بقای نسله...

 

[~Deku]

- موندم چندبار بگم که تو گوشت بره، خدا شب رو برای خواب آفریده و روز رو برای کار.
- برای اولین بار تو زندگیم می‌خوام اینو بگم... که موافقم
- ای وای من، آفتاب از کدوم طرف دراومده که تو به سلامتیت اهمیت میدی؟
- نه قضیه این نیست... فقط به این نتیجه رسیدم که بیداری توی روز، می‌تونه منو از شر افکار وحشتناک شبانه خلاص کنه.