اسم بازی

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

12/10/18

#212

mahdieh83 گفت
نیما

آرمـآن

امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

12/10/18

#213

Mr.Shahin گفت
ارین

نـرجـس

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

12/10/18

#214

Ailin گفت
نـرجـس

سمانه

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

12/10/18

#215

mahdieh83 گفت
سمانه

هلــنآ

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

12/10/18

#216

Ailin گفت
هلــنآ

آتنا

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

12/10/18

#217

mahdieh83 گفت
آتنا

آریــآ

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

12/10/18

#218

Ailin گفت
آریــآ

امیر

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

12/10/18

#219

mahdieh83 گفت
امیر

رآمیــن

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

12/10/18

#220

Ailin گفت
رآمیــن

نسترن

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

گزینه‌های بیشتر

Mr.Shahin

رو به پیشرفت

امضا : Mr.Shahin

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

امضا : mahdieh83

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

امضا : mahdieh83

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

امضا : mahdieh83

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای

امضا : AiLiN_R

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

امضا : mahdieh83

موضوعات مشابه