- ارسالیها
- 13,757
- پسندها
- 128,110
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 36
- نویسنده موضوع
- #111
عشق
گاه چون ماری در دل می خزد
و زهر خود را آرام در آن میریزد
گاه یک روز تمام چون کبوتری
بر هرّهی پنجرهات کز میکند
و خرده نان میچیند
گاه از درون گُلی خواب آلود، بیرون میجهد
و چون یخ، نَمی، بر گلبرگ آن میدرخشد
و گاه حیله گرانه تو را
از هر آنچه شاد است و آرام دور میکند
گاه در آرشهی ویولونی مینشیند
و در نغمهی غمگین آن هقهق میکند
و گاه زمانی که حتی نمیخواهی باورش کنی
در لبخند یک نفر جا خوش میکند
| آنا اخماتووا |