دلنوشته کاش زمان توقف می‌کرد| حسنا(هکر قلب) کاربر انجمن یک رمان

[حسنا(هکرقلب)]

نام دلنوشته: کاش زمان توقف می‌کرد.
نام نویسنده : هکرقلب

مقدمه :
کاش زمان توقف می‌کرد و من ساعت ها به تو خیره میشدم. لذتی که در نگاه کردن به تو هست به هیچ کاری نیست.

 

[حسنا(هکرقلب)]

اگه زمان یه لحظه توقف می‌کرد، اونقدر بهت میگفتم دوست دارم، بهت از دوست داشتنم میگفتم بهت تا تو هم از دوست داشتنت بهم بگی!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

اگه یه لحظه زمان اون موقع که پیشمی توقف کنه، موهاتو آروم نوازش میکردم و بوسه ای روی گونت می‌کاشتم.
​

 

[حسنا(هکرقلب)]

عاشقت نیستم، اشتباه نگیر!
دوست ندارم من!
من دیوونه ی اون چشماتم، اگه بهم بگن چه نسبتی با تو دارم میگم؛
دیوونه ی چشماشم!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

گاهی اوقات دلم میخواد ساعت ها بشینم و نگاهت کنم، موقع هایی که غرق در خوابی،موهات رو نوازش کنم و آروم پیشونیت رو ببوسم و بگم، مرسی که هستی!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

موقع هایی که رفتی با رفیقات بیرون، دلم میخواد تا وقتی که برگردی گریه کنم!
وقتی پرسیدی چرا گریه کردی بگم؛
امروز منو از خودت محروم کردی، جاش مهمونم اشک اومد پیشم. اشک همیشه موقع هایی میاد که تو نیستی!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

یه روز دیوونه میشم، یه حالم خوبه، روزایی که حالم خوبه دلیلش تو هستی!
میدونی اشتباهت کجا بود، نباید میومدی حالم رو خوب میکردی چون بد عادت شدم و انتظار دارم بیای دوباره حالم رو خوب کنی!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

اگه زمان برگرده عقب هیچ‌وقت، باهات دوست نمی‌شدم، باهات آشنا نمی‌شدم، چون میدونم به این روز میوفتم!
الان خیلی پشیمونم از حرف آخرم که بعدش زدی زیر همه حرفات، کاش می‌شد؛ اشتباهی بهت زنگ بزنم و حالت رو بپرسم و حرف بزنی تا حال خرابم رو خوب کنی!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

اگه زمان یه لحظه توقف می‌کرد هیچ وقت این روز وجود نداشت که از هم جدا بشیم!
نمیدونم چرا چشام همیشه خیسه موقع خواب، چون هیچ کس بلد نیست مثل تو حواسم رو پرت کنه با لبخند بخوام سرم رو روی بالش بزارم!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

از حرفای مردم بیزارم!
چون هیچی رو نمیدونن و قضاوت میکنن، از روزی که باهات آشنا شدم، میترسیدم از این که این روز به وجود بیاد.
میگن از هر چی می‌ترسی، سرت میاد! آخرش هم سرم اومد.​