- ارسالیها
- 1,389
- پسندها
- 31,876
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 5
میدونست که من زود ناراحت میشم...
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم، هی بیشتر بی محلی میکرد و عذابم میداد؛ منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم، هی به روش میاوردم بی محلیشو! اونم نقطه ضعفمو میدونست و هی میگفت: تو حساس شدی، تو دیگه خسته شدی از این رابطه، داری بهونه میگیری!
داشت حرفه دلِ خودشو به من میفهموند و منِ ساده هربار خودمو مقصر میدونستم...
آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفِ دلِ خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشی و خسته! بعد تمامِ اشتباهاتو میندازن گردن تو و به راحتی میذارن میرن و تو میمونی با وجدانی همیشه ناراحتِ...
و باور میکنی که مقصری...
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم، هی بیشتر بی محلی میکرد و عذابم میداد؛ منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم، هی به روش میاوردم بی محلیشو! اونم نقطه ضعفمو میدونست و هی میگفت: تو حساس شدی، تو دیگه خسته شدی از این رابطه، داری بهونه میگیری!
داشت حرفه دلِ خودشو به من میفهموند و منِ ساده هربار خودمو مقصر میدونستم...
آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفِ دلِ خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشی و خسته! بعد تمامِ اشتباهاتو میندازن گردن تو و به راحتی میذارن میرن و تو میمونی با وجدانی همیشه ناراحتِ...
و باور میکنی که مقصری...