نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
طنز خَندِه خآنـه عَمو اَزرآعـــیل
- نویسنده موضوع آتابای
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 4,927
- بازدیدها 80,600
- کاربران تگ شده هیچ
- وضعیت
- ارسالی‌ها
- 622
- پسندها
- 7,324
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 18
از خواستگار پرسیدن : دستت کج نیست؟
گفت هرگز.
معتاد نیستی؟ گفت خدا اون روز رو نیاره.
پرسیدن چشمت دنبال ناموس مردم نیست؟
گفت بمیرم ولی دزد ناموس نشم.
پرسیدن دست بِزن نداری؟
گفت بشکنه دستم اگه همچین کاری بکنم...
هر چی از رذایل اخلاقی پرسیدن، تکذیب کرد
آخرش پرسیدن تو هیچ خصلت بدی نداری؟
گفت: فقط دروغ می گم :/
گفت هرگز.
معتاد نیستی؟ گفت خدا اون روز رو نیاره.
پرسیدن چشمت دنبال ناموس مردم نیست؟
گفت بمیرم ولی دزد ناموس نشم.
پرسیدن دست بِزن نداری؟
گفت بشکنه دستم اگه همچین کاری بکنم...
هر چی از رذایل اخلاقی پرسیدن، تکذیب کرد
آخرش پرسیدن تو هیچ خصلت بدی نداری؟
گفت: فقط دروغ می گم :/
امضا : S@h@r
- ارسالی‌ها
- 622
- پسندها
- 7,324
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 18
خبر نگاراعزامی صدا سیما:
حاج خانوم چند تا اولاد دارین؟
پیرزن:5 تا بچه داشتم!
-مگه الان دیگه نداریشون؟
نه مادر،2 تاشون اسیر شدن،3 تاشون مفقود الاثر!
-ماشالله به این شیر زن صبور!
مادر جان کدوم منطقه اسیر یا مفقود شدن؟
2 تاشون دخـتر بودند؛شوهر کردن اسیر شدند
3 تاشون پــسر بودن؛زن گرفتند مفقود الاثـــــر شدند
حاج خانوم چند تا اولاد دارین؟
پیرزن:5 تا بچه داشتم!
-مگه الان دیگه نداریشون؟
نه مادر،2 تاشون اسیر شدن،3 تاشون مفقود الاثر!
-ماشالله به این شیر زن صبور!
مادر جان کدوم منطقه اسیر یا مفقود شدن؟
2 تاشون دخـتر بودند؛شوهر کردن اسیر شدند
3 تاشون پــسر بودن؛زن گرفتند مفقود الاثـــــر شدند
امضا : S@h@r
- ارسالی‌ها
- 622
- پسندها
- 7,324
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 18
زن جوانی که شوهر میلیاردری داشت دچار مشکل کلیوی شد و بعد از مدتی بستری از بیمارستان مرخص شد ...
هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش و دوستان جوانش برای عیادت زن می آمدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت ایدز دارد.
این امر توجه دخترش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از مادرش پرسید : مادر جان چرا به آنها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگریست؟
مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد، این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم، به فکر ازدواج با پدرتان نیوفتن …!
شیطان که با پسرش نظاره گر ماجرا بود درحالی که سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت : خاک برسرت کنن، یاد بگیر..!
هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش و دوستان جوانش برای عیادت زن می آمدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت ایدز دارد.
این امر توجه دخترش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از مادرش پرسید : مادر جان چرا به آنها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگریست؟
مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد، این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم، به فکر ازدواج با پدرتان نیوفتن …!
شیطان که با پسرش نظاره گر ماجرا بود درحالی که سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت : خاک برسرت کنن، یاد بگیر..!
امضا : S@h@r
- ارسالی‌ها
- 622
- پسندها
- 7,324
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 18
دکتر سعیدی رییس دانشکده پزشکی دانشگاه پهلوی سابق تعریف میکرد که داوطلبان ورودی را مصاحبه میکردیم.
از یکیشون پرسیدم فرق بین خر و الاغ چیه فورا جواب داد عین حضرتعالی و جنابعالی.
اینقدر از جوابش خوشم آمد که گفتم کره خر قبولی برو فقط برووووو
بهرام كه گور میگرفتی همه عمر
ديدی كه چگونه گور ... گرفت؟!
۱. شهرام
۲. مهرام
۳. بهرام
۴. آرام
شاید بخندید ولی این سوال ادبیات کنکور ۸۶ بود
از یکیشون پرسیدم فرق بین خر و الاغ چیه فورا جواب داد عین حضرتعالی و جنابعالی.
اینقدر از جوابش خوشم آمد که گفتم کره خر قبولی برو فقط برووووو
بهرام كه گور میگرفتی همه عمر
ديدی كه چگونه گور ... گرفت؟!
۱. شهرام
۲. مهرام
۳. بهرام
۴. آرام
شاید بخندید ولی این سوال ادبیات کنکور ۸۶ بود
امضا : S@h@r
- ارسالی‌ها
- 622
- پسندها
- 7,324
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 18
دختره اومد مغازه ام :
گفت یه سس مایونز بدید ،
گفتم : بهروز خوبه؟
میگه : شما از کجا میدونی؟
تورو خدا به بابام نگو .... منو میکشه ://////
بابام داشت طالع بینی ماه تولدم رو از مجله برامون میخوند
رسید به جذاب ، زیبا و سخت کوش
یهو یه نگاه به من کرد و مجله رو پرت کرد گفت:
اینام که همه ش چرته
گفت یه سس مایونز بدید ،
گفتم : بهروز خوبه؟
میگه : شما از کجا میدونی؟
تورو خدا به بابام نگو .... منو میکشه ://////
بابام داشت طالع بینی ماه تولدم رو از مجله برامون میخوند
رسید به جذاب ، زیبا و سخت کوش
یهو یه نگاه به من کرد و مجله رو پرت کرد گفت:
اینام که همه ش چرته
امضا : S@h@r
- وضعیت
