متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع ژینا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 186
  • بازدیدها 5,468
  • کاربران تگ شده هیچ

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #161
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازن چشمه، مهرم نور
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم
درنمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الا حرام علف می خوانم
پی قد قامت کاج
جار خواهم زد: ای شبنم، شبنم، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش.
روی پل دخترکی بی پاست، دب آکبر را بر گردن او خواهم آویخت.هر چه دشنام، از لب‌ها خواهم بر چید.
هر چه دیوار، از جا خواهم برکند.
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را، پاره خواهم کرد.
 
امضا : بَهآرنارنج

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #162
جار خواهم زد: ای شبنم، شبنم، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش.
روی پل دخترکی بی پاست، دب آکبر را بر گردن او خواهم آویخت.هر چه دشنام، از لب‌ها خواهم بر چید.
هر چه دیوار، از جا خواهم برکند.
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را، پاره خواهم کرد.
دل تنهایی تان تازه شود

چه خیالی، چه خیالی، می دانم
پرده ام بی جان است
خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است
 
امضا : فلورا.

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #163
دل تنهایی تان تازه شود

چه خیالی، چه خیالی، می دانم
پرده ام بی جان است
خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است
تلخی زندگی ما همچو شهد شیرین است
من و تو می دانیم
زندگی آغازی است که به پایان راهی است
زندگی آمدن و بودن و جاری شدن است
زندگی رفتن خاموش به یک تنهایی است
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #164

تا حرف من پذیرد آخر که: زندگی​

رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود​

دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود،​

پایان شام شکوه‌ام.​

صبح عتاب بود.​

 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,251
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #165

تا حرف من پذیرد آخر که: زندگی​

رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود​

دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود،​

پایان شام شکوه‌ام.​

صبح عتاب بود.​

باسبد رفتم به میدان، صبح گاهی بود
میوه ها آواز می خواندند
میوه ها درآفتاب آواز می خواندند.
در طبق ها، زندگی روی کمال پوست ها خواب سطوح جاودان می دید، اضطراب باغ ها در سایه ی هرمیوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش به ها شنا می کرد...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #166
باسبد رفتم به میدان، صبح گاهی بود
میوه ها آواز می خواندند
میوه ها درآفتاب آواز می خواندند.
در طبق ها، زندگی روی کمال پوست ها خواب سطوح جاودان می دید، اضطراب باغ ها در سایه ی هرمیوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش به ها شنا می کرد...
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #167
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است

تعبیر عاشقانه اشکال​

و عشق تنها عشق​

ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس​

و عشق تنها عشق​

مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد​

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن​

و...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : فلورا.

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #168

تعبیر عاشقانه اشکال​

و عشق تنها عشق​

ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس​

و عشق تنها عشق​

مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد​

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن​

و نوشداروی اندوه ؟​

هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده‌ای کو که به دل انگیزم
قطره‌ای کو که به دریا ریزم
صخره‌ای کو که بدان آویزم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,251
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #169
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده‌ای کو که به دل انگیزم
قطره‌ای کو که به دریا ریزم
صخره‌ای کو که بدان آویزم
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست شور من می شکفد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,251
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #170
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود گر نشود
حرفی نیست اما
نفسم میگیرد
در هوایی که نفس های تو نیست...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا