مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[بَهآرنارنج]

به زودی متوجه خواهی شد
که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی!
که هر روزت را به بهانه ی روز بهتر از تو ربود
و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی!

بهانه

روزگار بدیست
درست وقتی در آتش میسوزی
همه به بهانه ی آب آوردن می روند!
و تو میمانی
و سوختن و ساختن …

سبز

 

[VITTORIA]

روزگار بدیست
درست وقتی در آتش میسوزی
همه به بهانه ی آب آوردن می روند!
و تو میمانی
و سوختن و ساختن …

سبز

صاف و صاف و صاف جويبارها
سبز و سبز و سبز كشتزارها
باز و باز و باز چشم آفتاب
شاد و شاد و شاد خنده های آب

آفتاب

 

[بَهآرنارنج]

صاف و صاف و صاف جويبارها
سبز و سبز و سبز كشتزارها
باز و باز و باز چشم آفتاب
شاد و شاد و شاد خنده های آب

آفتاب

مرا زِ شرم مهر خویش آب کن
مرا به خویش جذب کن!
مرا هم آفتاب کن

زرد

 

[VITTORIA]

مرا زِ شرم مهر خویش آب کن
مرا به خویش جذب کن!
مرا هم آفتاب کن

زرد

زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا

محنت

 

[بَهآرنارنج]

زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا

محنت

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

غم

 

[VITTORIA]

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

غم

دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست
لطفی‌ست که می‌کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

بیگانه

 

[بَهآرنارنج]

دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست
لطفی‌ست که می‌کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

بیگانه

من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

آشنا

 

[VITTORIA]

من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

آشنا

نسیم دوش به دل بوی آشنا اورد
چه اشنا تب و لرزی به غم سرا اورد
بقای عمرِگرانم فدای خاطر دوست
که خود نیامد و جانی به جان ما اورد

عمر

 

[بَهآرنارنج]

نسیم دوش به دل بوی آشنا اورد
چه اشنا تب و لرزی به غم سرا اورد
بقای عمرِگرانم فدای خاطر دوست
که خود نیامد و جانی به جان ما اورد

عمر

ز دست ، گوهر پر قیمت جوانی رفت
چو برق ، فرصت کوتاه زندگانی رفت
بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست
پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت

هوس

 

[m.sina]

ز دست ، گوهر پر قیمت جوانی رفت
چو برق ، فرصت کوتاه زندگانی رفت
بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست
پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت

هوس

حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتم هوس است

طمعِ خام بین که قصهٔ فاش
از رقیبان نهفتنم هوس است

غصه لطفا