متون و دلنوشته‌ها پآ‍رت‍ي‍ ک‍ل‍م‍آ‍ت ق‍❤ب‍ من‍ !

[آقای گودرزی]

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دِل می باختی ...

 

[آقای گودرزی]

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می‌گویم خدایا بی اثر باشد ...

 

[آقای گودرزی]

چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش..
یعنی غزل، نشانه‌ی عرض ارادت است

 

[آقای گودرزی]

پیشانی ام بوی تو دارد بس که دائم
سرمی گذارم روی عکس توی قابـت

 

[آقای گودرزی]

هر که پرسید دلت را چه کسی؟
خیره ماندم به همانی که تویی...

 

[آقای گودرزی]

کاش عکاس بودم
عکس می گرفتم از خیالم
آنجا که باد
ایستاده بود در موهایت......

 

[آقای گودرزی]

تمامــ عڪســـ هاے
رادیۏلۏژے مے داڹڹد
{تــُ}
ڊر
قلــ♡ـب
منے...!

 

[آقای گودرزی]

سرم زد يك شب ناشناس امتحانش كنم
بازىِ خطرناكى بود اما به ريسكش ميارزيد!

+سلام
-سلام...شما؟
+غريبه
خدا خدا ميكردم كه ديگر پيامى نگيرم
آخر قرارمان اين بود كه ناشناسى واردِ حريممان نشود
-ميشه خودتونو معرفى كنيد؟
نوشتمو نوشت
ساعتها برايم گفت
از تنهايى اش
از گذشته اش كه پاك بود از آدمها
ناليد از عشقهاى امروزى
گفت منتظر است يك دانه نابَش سرِ راهش قرار گيرد...
با شماره ى خودم پيغام دادم جواب نداد
براىِ غريبه اما،
حاضر بود جانَش را بدهد
عجيب بود كه ديگر خبرى از شلوغىِ كارَش نبود
عجيب بود كه ديگر دستش هم بند نبود
عجيب بود،همه چيز عجيب بود
بعد از سالها،
مرا با غريبه اى عوض كرد كه خودم بودم
گاهى در زندگى غريبه شويد
آدمها گاهى غريبه ها را به عشقشان ترجيح ميدهند!

 

[آقای گودرزی]

در سکوت شهر دیدم لطف این مصراع را
هر چه لالش بیش هم ،تعداد کرها بیشتر!

 

[آقای گودرزی]

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی؟
چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم؟