- تاریخ ثبتنام
- 10/4/19
- ارسالیها
- 909
- پسندها
- 11,716
- امتیازها
- 29,073
- مدالها
- 15
سطح
19
- نویسنده موضوع
- #21
لـ ـبهای کمی خشکیدهم رو با ویتامینه و رژ لب صورتی کمرنگی مات کردم و پس از زدن کمی از عطر معمول، کوله و نیم بوتهای چرم سرمهایم رو برداشتم و وارد هال شدم.
به مامان گفته بودم میخوام بیرون برم. گره بندهای نیم بوتم رو محکم کردم و بعد از انداختن پاچههای شلوارم روی کفشها ازش خداحافظی کردم و از خونه بیرون زدم.
چهل دقیقه طول کشید تا به مقصد رسیدم. پشت اتاق جناب سرهنگ ایستادم. با تقهای که به در زدم، اجازه ورود داد. از قبل اطلاعرسانی کرده بودم میام. با لبخند معمول روی لبهاش تعارف کرد بشینم. تشکری کردم و روی یکی از مبلها نشستم و آروم، اما محکم سلام دادم. از جاش بلند شد و رو به روم نشست.
- علیک سلام دخترم! خوش اومدی.
- ممنون.
- چیزی میخوری؟
-...
به مامان گفته بودم میخوام بیرون برم. گره بندهای نیم بوتم رو محکم کردم و بعد از انداختن پاچههای شلوارم روی کفشها ازش خداحافظی کردم و از خونه بیرون زدم.
چهل دقیقه طول کشید تا به مقصد رسیدم. پشت اتاق جناب سرهنگ ایستادم. با تقهای که به در زدم، اجازه ورود داد. از قبل اطلاعرسانی کرده بودم میام. با لبخند معمول روی لبهاش تعارف کرد بشینم. تشکری کردم و روی یکی از مبلها نشستم و آروم، اما محکم سلام دادم. از جاش بلند شد و رو به روم نشست.
- علیک سلام دخترم! خوش اومدی.
- ممنون.
- چیزی میخوری؟
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش