- تاریخ ثبتنام
- 10/4/19
- ارسالیها
- 925
- پسندها
- 11,717
- امتیازها
- 29,073
- مدالها
- 15
سطح
19
- نویسنده موضوع
- #31
فنجون قهوه رو از دسته گرفتم و با لذت زیر بینی بردم. میشد دست رد به طعمش زد؟
- یه ساعت از شام گذشته. راحت بخور!
نگاهم تو نگاهش گرم شد. دوستی ما بیدلیل موندگار نشده بود. خلقیات ما دو قطب متفاوت داشت، ولی با شناختش همیشه هوای هم رو داشتیم، مثل حالا که میدونست تو هوای سرد فقط یک فنجون قهوه ترک آرومم میکرد، حتی میدونست بعد از شام چیزی نمیخورم و گاهی فقط برای مزه کردن طعمش هوس میکنم. جرعهای نوشیدم. فوقالعاده بود!
- چطور شده؟
به نرمی سر چرخوندم. درخشش و سرزندگی نگاه عسلیش رو دوست داشتم.
- امیدوار شدم. ممنون!
جفت ابروی باریک و بورش پرید و پقی زد زیر خنده.
- جوری که تو گفتی منم به خودم امیدوار شدم. کجاشو دیدی؟ یهو دیدی تو خط کاپوچینو و اسپرسو رفتم...
- یه ساعت از شام گذشته. راحت بخور!
نگاهم تو نگاهش گرم شد. دوستی ما بیدلیل موندگار نشده بود. خلقیات ما دو قطب متفاوت داشت، ولی با شناختش همیشه هوای هم رو داشتیم، مثل حالا که میدونست تو هوای سرد فقط یک فنجون قهوه ترک آرومم میکرد، حتی میدونست بعد از شام چیزی نمیخورم و گاهی فقط برای مزه کردن طعمش هوس میکنم. جرعهای نوشیدم. فوقالعاده بود!
- چطور شده؟
به نرمی سر چرخوندم. درخشش و سرزندگی نگاه عسلیش رو دوست داشتم.
- امیدوار شدم. ممنون!
جفت ابروی باریک و بورش پرید و پقی زد زیر خنده.
- جوری که تو گفتی منم به خودم امیدوار شدم. کجاشو دیدی؟ یهو دیدی تو خط کاپوچینو و اسپرسو رفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش