مشاعره مشاعره با اشعار عليرضا آذر

[m.sina]

دوربین را به فراسوی تو می‌چرخاندم
همچنان دور تو را، دور تو را می‌دیدم
ماه من بودی و در دشت که می‌چرخیدی
ماه من بودی و دنبال تو می‌چرخیدم

دوربین را به فراسوی تو می‌چرخاندم
همچنان دور تو را، دور تو را می‌دیدم
ماه من بودی و در دشت که می‌چرخیدی
ماه من بودی و دنبال تو می‌چرخیدم

من قلم از خوب و بدم خواستم
جرم کسی نیست، خودم خواستم

شیشه ای‌ام سنگ ترت را بزن
تهمت پر رنگ ترت را بزن

سارق شبهای طلاکوب من
میشکنم میشکنم خوب من

منتظر یک شب طوفانی‌ام
در به در ساعت ویرانی‌ام.....


شعر قشنگ و پر محتوائیه تو صیه میکنم ادامه اش رو بخونید

 

[فلورا.]

من قلم از خوب و بدم خواستم
جرم کسی نیست، خودم خواستم

شیشه ای‌ام سنگ ترت را بزن
تهمت پر رنگ ترت را بزن

سارق شبهای طلاکوب من
میشکنم میشکنم خوب من

منتظر یک شب طوفانی‌ام
در به در ساعت ویرانی‌ام.....


شعر قشنگ و پر محتوائیه تو صیه میکنم ادامه اش رو بخونید

من را بگذارید به پایان برسد

شاید لَت و پارَم به خیابان برسد

من را بگذارید بمیرد،به درَک

اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک

من شاهدِ نابودی دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

 

[m.sina]

من را بگذارید به پایان برسد

شاید لَت و پارَم به خیابان برسد

من را بگذارید بمیرد،به درَک

اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک

من شاهدِ نابودی دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

مثل سیگار، خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش

مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن

مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز

 

[فلورا.]

مثل سیگار، خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش

مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن

مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز

مردم چه بلاها به سَرم آوردند

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند

در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

این دغدغه را تاب نمی آوردند

 

[m.sina]

مردم چه بلاها به سَرم آوردند

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند

در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

این دغدغه را تاب نمی آوردند

در نگاهش نگاه میکردم
در نگاهش دو گرگ پنهان بود
نیش تیز کنار ابروهاش
او هم از توله های آبان بود
با توام قاب عکس نارنجی
با توام زر قبای پاییزی
در نگاهت حضور مولانا است

 

[فلورا.]

در نگاهش نگاه میکردم
در نگاهش دو گرگ پنهان بود
نیش تیز کنار ابروهاش
او هم از توله های آبان بود
با توام قاب عکس نارنجی
با توام زر قبای پاییزی
در نگاهت حضور مولانا است

تا به چشمش نگاه می کردم

بدنش را چگونه باید گفت

ساده نیست آنچه درسرم دارم

من که در وصف یک سرانگشتش

یک لغت نامه واژه کم دارم

زندگی اتفاق خوبی بود،

 

[m.sina]

تا به چشمش نگاه می کردم

بدنش را چگونه باید گفت

ساده نیست آنچه درسرم دارم

من که در وصف یک سرانگشتش

یک لغت نامه واژه کم دارم

زندگی اتفاق خوبی بود،

در سرت دزد های دریایی
نقشه ام را دوباره دزدیدند
اجتماعی که سارقت بودند
از تو غیر از بدن نمیدیدند
از تو غیر از بدن نمیخواهند
کرم هایی که موریانه شدند
عده ای هم که مثل من بودند
ساکنان مریض خانه شدند

 

[فلورا.]

در سرت دزد های دریایی
نقشه ام را دوباره دزدیدند
اجتماعی که سارقت بودند
از تو غیر از بدن نمیدیدند
از تو غیر از بدن نمیخواهند
کرم هایی که موریانه شدند
عده ای هم که مثل من بودند
ساکنان مریض خانه شدند

در خیابان که راه می رفتی

زندگی کردمت بهانه ی من

غیرتو هرچه زنده را کشتم

چندسال است روزگار منی

مثل سیگار لای انگشتم

دور تا دورم ابرمشکوکی است

 

[m.sina]

در خیابان که راه می رفتی

زندگی کردمت بهانه ی من

غیرتو هرچه زنده را کشتم

چندسال است روزگار منی

مثل سیگار لای انگشتم

دور تا دورم ابرمشکوکی است

تو رو با اون که می‌بینم
تو ذهنم زیر و رو می‌شن
شبای تلخ و شیرینم
نگاهم کن دَمِ رفتن
چقدر افسرده‌تر می‌شم
تو با اون حیف و میل می‌شی
منم اینجا هدر می‌شم

 

[فلورا.]

تو رو با اون که می‌بینم
تو ذهنم زیر و رو می‌شن
شبای تلخ و شیرینم
نگاهم کن دَمِ رفتن
چقدر افسرده‌تر می‌شم
تو با اون حیف و میل می‌شی
منم اینجا هدر می‌شم

من همانم که شبی عشق ، به تاراجش برد

همچو حلّاج به خاکستر ِ تشویش نشست

در سرش سوره تکویر مُجَسَم میشد

قبل ِ هر زلزله‌ای در خودش آرام شکست